روز: خرداد ۳, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت ۱۵۳

        حاج آقا که ذهنش همزمان در هزار مکان و زمان مختلف سیر میکرد، برای کوتاه کردن مکالمه شان به گفتن یک کلمه بسنده کرد.   _ میدونم!   رنگ رخساره اش هم خبر میداد از سِر درونش و بردیا هم مانند خودش صحبتش را کوتاه کرد تا او را سراغ مشغله هایش بفرستد.   _ خودم

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت ۸۰

        شادی سر و صورتش را با دو دستش گرفته بود و از درد به خود می پیچید ! معترض و طلبکار ادامه دادم :   – خب چرا اینطوری میای دنبالم ؟ فکر کردم کیف قاپی !   شادی دو دستش را حائل دماغِ ضرب دیده اش کرد و نگاه کینه توزش را به من دوخت

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۲۹۳

        دستم رو دور شونه های سوگل حلقه کردم و گفتم: -یه مانتو و شال براش بیار..زود باش باید ببریمش بیمارستان…   سامیار از جا پرید و دوید سمت کمد لباس هاشون و به سرعت با یک مانتو و شال برگشت…   دستم رو روی صورت عرق کرده ی سوگل کشیدم و با مهربونی گفتم: -چیزی نیست..الان

ادامه مطلب ...