رمان گرداب پارت 293 - رمان دونی

 

 

 

 

دستم رو دور شونه های سوگل حلقه کردم و گفتم:

-یه مانتو و شال براش بیار..زود باش باید ببریمش بیمارستان…

 

سامیار از جا پرید و دوید سمت کمد لباس هاشون و به سرعت با یک مانتو و شال برگشت…

 

دستم رو روی صورت عرق کرده ی سوگل کشیدم و با مهربونی گفتم:

-چیزی نیست..الان میریم بیمارستان..یکم کمک کن مانتو رو تنت کنیم عزیزم…

 

کمرش رو به سختی کمی صاف کرد که انگار یهو دردش بیشتر شد و بلند زد زیر گریه…

 

سامیار هول شد و با وحشت گفت:

-چیه؟..چی شد؟..

 

سوگل میون هق هق جیغ زد:

-خدا..دارم میمیرم..سامیار یه کاری کن..

 

-الان میریم..میریم بیمارستان خوشگلم..یکم طاقت بیار قربونت برم…

 

مانتو رو روی همون پیراهن خواب بلندش تنش کردیم و شال رو هم روی موهای بازش انداختیم…

 

نگاهی به سورن انداختم که هنوز وسط اتاق ایستاده بود و با دست های مشت شده و اخم های درهم از ترس و نگرانی، به سوگل نگاه می کرد….

 

با تشر گفتم:

-سورن بیا کمک کن..

 

با قدم های اروم اومد سمتمون و با صدایی خفه گفت:

-چیکار کنم؟..

 

با وحشت و مستاصل به من نگاه کرد و سرش رو تکون داد…

 

#پارت1696

 

از روی تخت بلند شدم و گفتم:

-کمک کنین ببرینش تو ماشین..منم مانتو میپوشم میام…

 

بعد چرخیدم سمت سوگل که هنوز نشسته بود و پیشونیش رو روی شونه ی سامیار گذاشته بود و گریه می کرد و می لرزید….

 

لبم رو گزیدم و گفتم:

-زود باشین..ساک بچه کجاست بیارمش؟..

 

سوگل سرش رو کمی بلند کرد و درحالی که دندون هاش رو از درد روی هم می فشرد، بریده بریده گفت:

-اتا..اتاقش..تو..توی کمد..

 

سرم رو تکون دادم و دویدم سمت بیرون اما با شنیدن صدای جیغ سوگل، جلوی در ایستادم و برگشتم سمتشون….

 

هنوز تو همون حالت خشک شده مونده بودن که با نگرانی جیغ زدم:

-به خودتون بیایین..ببریدش تو ماشین..

 

با جیغ من سورن رفت سمتشون که سامیار زودتر سوگل رو بلند کرد و دست انداخت زیر پاهاش و دور کمرش و با یک حرکت بلندش کرد….

 

سوگل چنگ انداخت به تیشرت سامیار و با دندون های بهم فشرده جیغ زد…

 

دیگه منتظر نشدم و دویدم سمت اتاق خودم و یک مانتو روی همون پیراهن و شلوار راحتی پوشیدم و شالی روی سرم انداختم….

 

لحظه ی اخر چنگ زدم به گوشیم و از روی پاتختی برداشتمش…

 

#پارت1697

 

دویدم سمت اتاق بچه و ساکی که سوگل از قبل اماده کرده بود رو از داخل کمد برداشتم و دویدم بیرون….

 

سورن جلوی در منتظرم بود و کلیدها رو از اویز جلوی در برداشت و رفتیم بیرون…

 

حتی فرصت نشد در رو قفل کنیم و چون سامیار و سوگل با اسانسور رفته بودن، دوتایی به سرعت از پله ها سرازیر شدیم….

 

سورن که پشت سرم داشت میدوید، با وحشت گفت:

-پرند..یه وقت سوگل چیزیش نشه؟!..

 

در همون حال نیم نگاهی بهش انداختم و سعی کردم لبخند ارامش بخشی بهش بزنم، هرچند تو اون لحظه کار سختی بود:

-چیزیش نمیشه..می خواد نی نی خوشگلشو به دنیا بیاره…

 

وارد پارکینگ شدیم و سامیار با دیدنمون از داخل ماشین داد زد:

-زود باشین..

 

سورن پرید پشت فرمون و من هم روی صندلی کنارش نشستم…

 

سامیار عقب نشسته بود و سوگل گریون که از درد به خودش میپیچید رو توی بغلش گرفته بود…

 

سورن با سرعت زیادی راه افتاد و من لبم رو گزیدم و از بین دوتا صندلی چرخیدم سمت عقب و به سوگل نگاه کردم….

 

سامیار داشت عرق صورت سوگل رو پاک می کرد و با ترس و نگرانی نگاهش می کرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 85

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلشوره

    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با او رقم زده، ماجرایی سراسر عشق و نفرت و حسرت،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دختر
دختر
6 ماه قبل

نی نی😍😍🤣🤣

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x