رمان آس کور پارت 155
به جای حرف زدن و صدا زدن نامش، تن خسته اش را در آغوش او رها کرد و نفس های کشدار و پر حرارتش سینه ی حامی را به آتش کشید. چشمانش بی اختیار بارانی شدند و دستان زخمی اش روی لباس حامی گره خورد. حامی که گرم تر از قبل نوازش ها و نجواهای زیر