16 خرداد 1403 - رمان دونی

روز: 16 خرداد 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 55

      ده دقیقه ای از رفتن هاکان میگذشت و او هم چنان در خانه بود   استرس داشت   خجالت می کشید   تمام ده دقیقه در خانه دور خود قدم رو رفته   این مدت توانسته بود به بهترین شکل خود را از دید او مخفی کند   چطور حالا گول خورده بود   نفس عمیقی میکشد

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 2

      مامان خنده اش گرفت. -خدا ذلیلت نکنه مگه تقصیر منه…؟!   -پس تقصیر کیه که طرف رو خوابونده توی آب نمک…؟! یه گوشه چشم نشون بده ستاره خانوم تا بلکه شما هم از مجردی دربیای…!!!     -من به همین زندگیم راضی ام…قصد ازدواج ندارم…!   دماغ چین دادم… -عین دخترای بیست ساله شدی که دارن ناز

ادامه مطلب ...
رمان آق بانو

رمان آق‌بانو پارت پایانی

    والا ابرو بالا داد.     – آدم‌هات، رعیت‌هات، خانواده و اقوامت… نمی‌پرسن چرا بچهٔ حرومی دیگران رو به نیش کشیدی و…   بارمان صدا بالا برد.   – از خون خودمه…     والا انگشت بالا کرد.     – هیش! بچه تازه آروم گرفته، بده بغل مادرش تا دوباره بی‌تابی نکرده.       آمد و

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 54

        آنقدر بغض داشتم که آب در گلو و دهانم جمع شده بود و هر کار می‌کردم نمی‌توانستم درست حسابی قورتش دهم.     -ضعیفترهارو شکار می‌کنن اما اِنقدر شریف نیستن که حداقل زود شکارشونو بکشن! اونو زجرکش می‌کنن و تا طرفو به صفر کامل نرسونن، بیخیالش نمیشن. نه تنها اون آدمو بلکه کل خانواده‌شو! در مورد

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 249

            سریع کنارش خزیدم و دستش را گرفتم:   _ خر شدی باز کیمیا؟ چی میگی؟ بخدا من کسیو دعا نکردم، بدی کسیو نخواستم، نخواستم هیچکدومتون زندگیتون بد پیش بره… حتی، حتی دیدی که برای خوشبختی قباد و بچه‌دار شدنش هم راضی شدم لاله رو بگیره…اینکه لاله چیکار کرد به هیچکدوم ما مربوط نبود، خودش

ادامه مطلب ...