10 تیر 1403 - رمان دونی

روز: 10 تیر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 102

    چند ثانیه بعد در آغوشم بود.   _ کجایی بی‌معرفت من؟   وارد بازی ناجوانمردانه‌ای شدم که راه برگشت نداشت.   هردو دست را بند کمرش کردم و بالا کشیدم، مثل دختری در آغوشم.   _ لوس شدی.   _ خسته شدم، دلم برات تنگ شده، حالم ازهمه به‌هم می‌خوره، از خودم بیشتر از بقیه.   آلاله به

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 64

        -می‌دونم دوست نداری منو ببینی اما زخمی شدی بذار کمکت کنم.     خدایا من دیوانه شده بودم یا او؟!     چطور می‌توانست آنقدر نرمال و طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده رفتار کند؟!     ناباور سرم را به چپ و راست تکان دادم.     -آره زخمی شدم… خیلی بد زخمی شدم درست

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 14

      امیریل به ضرب از جا بلند شد که عزیز و عمه فرشته هم سمتش دویدند… حالا انگار زخم شمشیر بود…!     توی نقشم فرو رفتم… -وای امیریل چی شد…؟! ببخشید از دستم لیز خورد…!!!     امیریل نگاه تند و طوفانی اش را بهم دوخت که لحظه ای حساب بردم اما سعی کردم توجه نکنم…  

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 263

            _ بیخیال کیمیا، هیچکدوم ازینا نمیتونه درد منو دوا کنه…   با عصبانیت دست به زمین و دیوار گرفت و خواست برخیزد:   _ تو که اونجا نیستی حورا، تو که نمیبینی چی میکشه، مادرمو ندیدی، وضعیت لاله و خاله‌مو ندیدی، داداشمو ندیدی…   به زور سر پا ایستاد و دستش را به شکمش

ادامه مطلب ...