رمان آبشار طلایی پارت 72
-سلام با کیلو کیلو اخم یک کلمه گفت و به سختی خودم را جمع و جور کردم. -س..سلام بفرمایید؟ -کیف مدارکمو گم کردم میخواستم ببینم اینجا نیفتاده؟ -نه… نه یعنی من چیزی پیدا نکردم. اگه پ..پیدا کرده بودم زنگ میزدم و به خواهرتون میگفتم. از خواهری که گفتم