رمان آس کور پارت 176
_ هیچ میدونین چه تهمت بزرگی دارین به من میزنین؟ ساده از این تهمت نمیگذرم جناب سرهنگ! حاج آقا کلافه دستی به محاسنش کشیده و چند ثانیه در سکوت خیره ی چهره ی اخم آلود زن شد. آنقدری گیج و سرگردان بود که نتواند واقعیت را از چشمانش بخواند. تشخیص خوب و بد بودن آدمها