روز: شهریور ۷, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت ۱۸۶

    زمزمه ی زیرلبی اش را بردیا هم شنید و با نفسی حبس شده پلک هایش را روی هم فشرد.   حتی دلش نمیخواست یک ثانیه هم خودش را جای حاج آقا بگذارد. کاش قلب پیر و از کار افتاده اش این اتفاق را تاب می آورد.   حاج خانم از دیدن کمر خمیده ی همسرش دلشوره گرفت. حس

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۳۰۰

            نگاه خیره‌اش زیادی وزن داشت، کمی به چشمانش نگاه کردم، با اخم و تخم. وقتی همچنان دیدم که ایستاده و نمیرود تشر زدم:   _ میخوای بیا قاشق قاشق بذار دهنم، ها؟   لبخند زد:   _ من راضیم‌هااا، تعارف نکن!   عصبی سر تکان دادم:   _ برو قباد…اشتهام کور میشه میبینمت!  

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت ۲۰

    صدایش دیگر آن صدای گرم و پر مهر سابق نبود. از سرمای صدایش یخ بستم و نگاه خیسم که در چشمان بی روحش قفل شد، روح از تنم پر کشید.   خاک از میان انگشتان وا رفته و لرزانم سر خورد و دستم را به شکمم رساندم. اجازه نمیدادم سلامت کودکم به خطر بیفتد، دیگر نه…   آنقدر

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۳۳۲

    فقط هردفعه لباس هارو پرو کرده بودم و با اینکه یکی دو تا انتخاب کرده بودیم اما ترجیح دادم نخرم تا سورن بیاد….   سوگل بعد از خسته نباشید به فروشنده، لباس داخل ویترین رو نشون داد و گفت: -از این مدل رنگ سفیدش هم موجوده؟..   خانم فروشنده لبخندی زد و گفت: -بله..چه سایزی؟..   دنیز به

ادامه مطلب ...