رمان گرداب پارت ۳۳۷
مامان به عمه نگاه کرد و به تلخی گفت: -نه اتفاقا کاملا درست برداشت کردیم..هیچکس حق نداره به ابرو و نجابت دخترم انگ بزنه..این بچه ها از برگ گلم پاک ترن…. سرش رو چرخوند سمت اقاجون و با حرص ادامه داد: -اون پسر قالتاقی که میگی یه تار موش می ارزه به صدتا مثل اون نوه ی