3 مهر 1403 - رمان دونی

روز: 3 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان سال بد

رمان سال بد پارت 96

      ****   مدادِ چشم مشکی را روی میز آرایشم برگرداندم و مقنعه ام را روی موهایم مرتب کردم . از آینه رو برگرداندم و بعد از برداشتن کیفم … از اتاقم خارج شدم .   بابا اکبر زودتر از من بیدار شده بود … با بیژامه ی راحتی نشسته بود روی مبل و در موبایلش، چیزی را

ادامه مطلب ...

دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 340

        انگار کر شده بودم و دیگه هیچ صدایی نمی شنیدم..   تمام اطرافم تو هاله ای از مه فرو رفت و فقط من بودم و سورن…   با اینکه کت شلوارش رو خودم انتخاب کرده بودم اما الان تو تنش انگار هزاربرابر قشنگ تر شده بود….   یک کت شلوار مشکی بسیار شیک که زیرش پیراهن

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 4

      صداش رو هم باید به جذابیتش اضافه کنم بم و مردونه ولی ای کاش به جای این ظاهر همه چیز تموم باطنش درست میشد و یه ذره شعور داشت و حداقل یه سلام میداد…..   دست از آنالیزش برداشتم و جدی شدم حتما اینم اومده تا حرفای مادربزرگش رو بزنه و راضیم کنه واینجاست که میگن خدا

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 34

    تک تک وسایلی که از آن روز نحس در آتلیه مانده بود مقابل چشمانم بود. چانه ام لرزید و لب زیرینم را محکم به دندان گرفتم.   با نوگ انگشت لمسشان کردم و با دیدن دوربینی که پشت شیشه ی مشروب بود، نفس در سینه ام حبس شد.   یادم آمد که آن روز از رابطه مان فیلم

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 344

  _ میخوام تا بهت گفتم بالای چشمت ابروعه منو با بچم تهدید نکنی بچم … میشنوی ارسلان؟ بچه‌ی من ‌‌‌… بچه‌ای که تو هیفده سالگی که همه دست راست و چپشونو تشخیص نمیدن من با چنگ و دندون حفظش کردم ارسلان مچ دستش را گرفت و محکم فشرد صدایش تهدیدآمیز بود _ خواب دیدی خیر باشه دخترحاجی مادر شدی

ادامه مطلب ...