روز: 3 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دلارای

رمان دلارای پارت 344

  _ میخوام تا بهت گفتم بالای چشمت ابروعه منو با بچم تهدید نکنی بچم … میشنوی ارسلان؟ بچه‌ی من ‌‌‌… بچه‌ای که تو هیفده سالگی که همه دست راست و چپشونو تشخیص نمیدن من با چنگ و دندون حفظش کردم ارسلان مچ دستش را گرفت و محکم فشرد صدایش تهدیدآمیز بود _ خواب دیدی خیر باشه دخترحاجی مادر شدی

ادامه مطلب ...