30 مهر 1403 - رمان دونی

روز: 30 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 333

            پیراهن را که کامل پایین نداد مشکوک نگاهش کردم. پایین تخت نشست و به شکمم خیره شد، با لبخند دستش روی ترک‌هایش حرکت کرد، رگ‌های مشخص و سرخ که نشان از نازک شدن پوست شکمم بود.   نوازشش آنقدر حس خوب داد که دخترکم لگد زد. از دردش ناله‌ای کردم و آن قسمت را

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 178

    دست خودم نبود، بی اختیار طعنه‌ای به کمرش می‌زنم: – امید!   خواب‌آلود پاسخم را می دهد: – بله؟   – من خوابم نمیبره.   اصوات نامفهومی که زیر لب می گفت را نمی‌فهمیدم. غر می‌زد. به پهلو بر می‌گردد و یک دستش را زیر سرش می‌گذارد. من هم مثل او.   چشمانش خواب نداشتند. جز به جز

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 16

      شوهرم؟؟یه بی غیرت دیگه مثل خودت بغضم گرفت از کاراشون از تنهاییم از بی کَسیم خدایا چه سرنوشتیه من دارم     _خب…..خب اون نمیتونه که این همه بدهی رو بده اصلا مگه شریک نبودین؟     _برو بابا اون گفت از کی جنس بگیریم چطوری بیاریم که ما رو به خاک سیاه نشوند     احمق

ادامه مطلب ...

دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…    

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 64

        تو اوج عصبانیت خنده اش گرفت. -چه ربطی به اون بدبخت داره…؟!     سربالا انداختم. -خوبه دیدی چطور خودش بهت چسبوند زنیکه خراب…!!!   -مهم اینه چشم من فقط به تو هست…!   سلیطه گری را به حد نهایت می رسانم. -غیر این باشه که با همین ناخونام چشمت و درمیارم…!     -باید روی

ادامه مطلب ...