fershteh mohmadi, Author at رمان دونی - صفحه 8 از 8

نویسنده: fershteh mohmadi

“خدمتکار عمارت درد” پارت 4

سرش تو گوشی بود هی پوزخند می‌زد رفتم جلوتر   +  آقا منو صدا کردین؟!   سرشو که آورد بالا محو چشمای عسلیش شدم چقدر رنگ چشماش آدمو جذب میکنه   یکی محکم زد تو میز که اومدم به خودم مارال خاک تو سرت دختر باز خراب کردی…   کوروش: مارال با توام حواست کوجاست؟!   +  ببخشید آقا حواسم

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت 3

  اینقدر دست پاچه شده بود که نفهمیدم چجوری از لبم خون اومده…   +اَه چجوری خون اومد؟!   کاش یکی بره درو باز کنه الان این عمارتو رو سرمون خراب میکنه…   +سارا برو درو باز کن آقا پشت دره!   سارا: ها؟! کی؟! آقا کیه؟!   +  سارااا! کوروش دیگه!   سارا: وای زودتر بگو دیگه چرا تو

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت 2

بعد از اون اتفاق کوروش عوض شد تبدیل به یه آدم بی رحم میشه سردو بی احساس ولی کیانا خواهرش روحیه خودشو از دست میده و به آمریکا مهاجرت میکنه… من میخواستم کمک کوروش کنم ولی نشد من بعد مرگ خونواده خودم شدم براش خدمتکار عمارتش جایی رو نداشتم برم کسی رو نداشتم که … ده سال از اون اتفاق

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت اول

“خدمتکار عمارت درد”   میشه منم معنی آزادی رو بفهمم منم راحت بتونم زندگی کنم بدون هیچ قید و بندی… در رویای پرواز تو غرقم نیست مرا آغوشی جز مرگ بگذار که آهسته بمیرم من از آنم که بی درد بمیرم     لیلا که شدی حال مرا میفهمی… مجنون تمام قصه ها نامردند!   مشغول جمع کردن برگ درختا

ادامه مطلب ...