رمان دل زده پارت 16
_ سمیه جان خوبی عزیزم ؟ سمیه لیوان آب را از دست ریحانه گرفته یک نفس سر کشید تشکر آرامی کرده اشک های غلتیده روی صورتش را با دست پس زد آرام از جا بلند شده به سمت دستشویی رفت در را بسته مشتش را از آب سرد پر کرد چندین بار به صورتش مشت آب را پرتاب کرده حالش