رمان دل زده پارت 15

1
(1)

خوابیده ؟
لبخندی زده به تایید سر تکان داد که مادرش ناراحت گفت : هیچیم نخورد که
در این دو چشم عشق مادرانه عظیمی هویدا بود و هانا به خوبی قابلیت دیدن این هاله از محبت را داشت همانطور که به خوبی متوجه نگاه چشمان مختلط به عشق و علاقه ی آرمین نسبت به سمیه شده بود
لبخند زده کنار مادرش روی فرش گلدار و رنگی کهنه شان نشست
_ زنگ بزنم سمیه اینا بیان اینجا ؟
نگاه مادرش روی صورت هانا ثابت مانده گفت : آره بهشون بگو !
این هانای شاداب و خندان به اصطلاح مزه پران چه محبتی به آرمین میکرد و می دانست مقصود این آمدن چیست که پیشنهاد دعوت کردن سمیه و زن عمویش را برای شام امشب داد دوست داشت خودش با سمیه تماس بگیرد اما در تصمیمی با زن عمویش سودابه تماس گرفت
به محض تماس صدای بوق آمده وارد اتاقش شد قبل از ورود به اتاقش نگاهی ریز به اتاق دیگر که آرمین در آن خفته بود انداخت تصویر خواب برادرش را دیده لبخند به لب هایش هدیه شد
به اتاق خودش رفته آرام درب چوبی را بست کمی بعد صدای مریض احوال و لرزان سودابه در گوشی پیچید : بله ؟
_ سلام زن عمو حالتون چطوره ؟
صدای بیمار و نگران کننده ی سودابه را شنید : سلام هانا جان خوبی عزیزم ؟ مامان خوبه آرمین خوبه ؟
_ خیلی ممنون سلام می رسونن شما حالتون خوبه زن عمو صداتون گرفتست ؟
تمایلی نداشت تا اشاره ی مستقیمی به بیماری پیرزن کند چرا که خودش می دانست این بیماری شکننده بدن پیرزن را تضعیف کرده بود و این روز ها وظایف و سختی های سمیه دو چندان بیشتر می شد
صدای گرم سودابه را شنید که سعی در انکار آشفتگی حالش داشت و دلیل کمی گرفته بودن صدایش را خواب تا دم ظهر خطاب کرد چیزی که در باور هانا نمی گنجید به هر حال زن عمویی که سابقه ی پر خوابی نداشته تا لنگ ظهر بخوابد چه بسا که دروغ ضایعی بود !
ادامه ی بحث را نگرفته بدون مکث گفت : راستش زن عمو جان داداش آرمین تقریبا ی نیم ساعت پیش اومد خونه گفتم واسه شام دعوتتون کنم
سودابه سکوت چند ثانیه ای کرده در برابر دعوت آنها تشکر کرد و با تعارفات سعی در رد این مهمانی خانوادگی داشت
که هانا با کلمه ای که منتهی به آخر صحبت هایشان میشد تیر خلاص را رها کرد و گفت : بیاین دیگه زن عمو تکلیف این دو تا جوونم مشخص میشه
اشاره ی غیر مستقیمش به رابطه ی این دو کفتر دل داده بود
بحث ازدواج آرمین و سمیه بار ها پیش کشیده بود این بار هانا قصد داشت این امر به تحقق بپیوندند و در این شام خانوادگی روزی را تعیین کنند تا همه چیز در شناسنامه شان به ثبات برسد نه تنها در قلبشان که بانگ عاشقی سر می داد
به زور و با کلام آخرش که نقش اساسی در تحمیل خواسته اش به سودابه داشت او را راضی کرد تا شب را برای شام نزد آنها بیایند
سرخوش از اتاق خارج گشته صدای سوالی مادرش را شنید : میان ؟
بله ای سر داده دوباره صدای مادرش را شنید که کنجکاو پرسید : چی بپزم هانا ؟
هانا به او پیشنهاد استانبولی داده مادرش هم با استقبال پذیرا شده هر دو مشغول به کار شدند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240518 155015 984

دانلود رمان یادداشت های یک گمشده به صورت pdf کامل از بهاره حسنی 3 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان: داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند،…
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4 (11)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

بسیار زیبا

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x