#درهمسایگی_گودزیلا #پارت۱۱ اشکان که پاک گیج شده بود لبخندی زدو دستش و گذاشت روی جایی که بوسش کرده بودم. متعجب گفت: این الان برای چی بود؟! – واسه اینکه انقدر…
از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده) «روزی ک با کهیر آشنا شدم» هر چی از خوبی و کمالات این کهیر بگم کم گفتم ، لامصب انگار پیامبره شایدم فرشته عذابه…؟کلا…
از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده) کتابه« روزی ک با کهیر آشنا شدم» هر چی از این بشر بگم کم گفتم، ذهن ماشاالله خلاق، ایده ک همیشه میترکونه، روحیه بسیار…