رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان نوش‌دارو
لیلا

رمان نوش‌دارو پارت بیست و هشت

بهت زده لبهایش را تکان داد اما انگار صدایی ازش خارج نشد   دهانش خشک و تلخ شده بود. میترسید از اتفاق بدی که انتظارش را میکشید واهمه داشت این مرد مهرداد نبود انگار یک نفر دیگر کنارش نشسته بود   چشمان سبزش سرد و ترسناک بود برایش غریبه بود
ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان شاه خشت پارت 62

          _ بیداری؟   _ بله.   _ می‌تونی شیرینی‌پزی کنی ولی نباید به وظیفه اصلیت توی این خونه لطمه بزنه.   «ممنونم» گفتش زمزمه کوتاهی بود و در پس آن شبی دراز.   خواب به چشمانم نمی‌نشست، افکار احمقانه رشته‌های نامرئی می‌شدند، می‌بافتم و می‌شکافتم…

ادامه مطلب »
رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان رز های وحشی پارت 14

        با فکی لرزون در چشمای شب میکائیل لب زد: – گفتی لختم میکنیو…     سرش و انداخت پایین و با پایین ترین تُن صدایش ادامه داد: – می‌ندازیم جلو نگهبانات     با پایان جملش صورتش خیس از اشک شد. وَ میکائیل بود که مظلوم

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان فئودال پارت 17

        دستش را روی سینه‌ی نیمه برهنه‌ی نریمان گذاشت، پیراهنی که نقش لباس‌خواب داشت و شبها میپوشید، با دکمه‌های باز:   _ دستتو بکش و برو اتاقت، اونطوری شاید تونستم تحملت کنم!   کنارش زد و به سمت کمد رفت تا لباس بپوشد، باید میرفت، سوارکاری لازم

ادامه مطلب »
رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان پارت 76

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   پارت_76💥❤️‍🔥         مشغول شدم و طبق دستور پختی که پیدا کرده بودم وسایل رو آماده کردم.   به غیر از چیز هایی که گفته بود، خودم قارچ و ذرت و نخود فرنگی هم به موادش اضافه کردم. مامان همیشه اینطوری درست میکرد و خوشمزه

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان تارگت پارت 426

      -دوست نداشتم تنها بیام اشکالی داره؟ مگه خودت نمی گفتی رابطه ام و باهاش جدی کنم؟ سرم و سریع عقب کشیدم تا واکنشش نسبت به این حرفم و ببینم که نفس عمیقی کشید و بازدمش و حین شل کردن گره کراواتش فوت کرد. مسلماً نمی تونست رک

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان آووکادو پارت 92

      – خونه نیست.. مادرم زنگ زد، انگار رفته سوپری… یه سر به سوپر مارکت های اون اطراف بزن منو خبرم کن.   – باشه، الان.   تماس را با عصبانیت تشدید شده قطع می کند و بار دیگر با آلاله تماس می گیرد… اما باز هم دخترک

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان آس کور پارت 69

      گوشش را به بازوی حامی فشرد و چند بار پشت سر هم صدایش زد تا حامی از خواب دل کنده و بدون باز کردن چشمانش نالید:   _ چی میگی سر صبحی زن؟ بخواب دیگه!   دیگر فایده ای نداشت. خواب از چشمانش پریده و تلاش هایش

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان گرداب پارت 211

          دوباره دستش رو فشردم و گفت: -خیلی خوشحال شدم دیدمت..بیشتر سر بزن دلم برات تنگ میشه…   -منم همینطور..چشم حتما..به مامان اینا سلام برسون..   -سلامت باشی عزیزم چشم..   چشمکی زد و با چشم و ابرو به در اتاق سورن اشاره کرد و گفت:

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان ماهرخ پارت 86

            -ماهرخ همونطور که داره از شما دوری می کنه،  به همون نسبت هم بهتون علاقه داره…!     شهریار با نگرانی نگاه رامبد کرد… -چی باعث این رفتارش میشه…؟!   رامبد عمیق و پر نفوذ نگاه شهریار کرد. -ماهرخ کودکی و نوجوونی نرمالی نداشته

ادامه مطلب »
رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان پارت 75

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥     #پارت_75❤️‍🔥💥       – از وجود اون دفترچه خبر داشتی؟!   – میدونستم که سحر خاطرات روزانش رو یادداشت میکنه، اما هیچ وقت نسبت بهش کنجکاو نشده بودم.   – از وجود اون تعقیب کننده چطور؟ خبر نداشتی؟! سحر هیچ اشاره ای بهش نکرده بود؟!

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان حورا پارت 109

      با تعجب به جلو خم شد، دروغ است اگر بگویم اخم‌های کمرنگش می‌گفت خوشش نیامده؟ نه نبود…حقیقتا واضح بود که دلش نمی‌خواهد من با مردی جز برادرش باشم:   _ خب؟ چی میگفت؟   پوفی کشیدم و منو را بعد از انتخاب کردن به سمت او سوق

ادامه مطلب »
دسته‌ها

رمان های کامل