دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان گلادیاتور پارت 320

        یزدان سری تکان داد و نفس هایش تند تر شد . دردی در سینه اش نشست که تا کنون چنین دردی را نه حس کرده بود و نه حتی شبیه آن را تجربه نموده بود .       دردی عمیق و جانسوز . انگار که

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان غرق جنون پارت 92

        مامور «لا اله الا الله» ی زمزمه کرد. دستی به صورتش کشید و بعد از نیم نگاهی که از گوشه ی چشم به من انداخت، کلافه سر تکان داد.   _ صدات دربیاد من میدونم و تو. اگه به درست بودن حرفات ایمان داری پس بذار

ادامه مطلب »
رمان تاوان
رمان تاوان
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان تاوان پارت 63

        نه حرف میزدم نه کاری میکردم فقط دنبالش راه افتاده بودم ببینم کجا داره میره…..اصلا میخواد چیکار کنه؟   از کلانتری که اومدیم بیرون چشم چرخوندم دیدم ناخدا و پسرش اون سمت خیابونن اینم داره همون سمت میره…   مثل همیشه زده به سرش که دوباره

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 108

        چشمانش به آنی سرخ و وحشی شدند. صورتش کبود بود و لحنش هم ترسناک… -تو چی جوابش رو دادی…؟!     قلبم به تپش افتاد. این روی سخت و ترسناکش برایم تازگی داشت. رگ کنار پیشانی اش بیرون زده بود. نمی دانم در سرش چه می

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان حورا پارت 391

            شانه بالا انداخت:   _ مگه میدونستم از تو میپرسیدم؟ نمیدونم چرا یهو اینجوری شد چند روزه…هرچی هم میپرسما همش میگه خوبم چیزی نیست، گفتم شاید به تو چیزی گفته باشه!   سری جنباندم و بی خبر از همه‌جا فقط لب زدم:   _

ادامه مطلب »
رمان جزر و مد
رمان جزر و مد
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان جزر و مد پارت 62

          _خسته شدم….تا کی اینجا بمونیم….   _صبر کن….چند دقیقه س صدایی نمیاد….   مجبورم به حرفش گوش کنم و همون طور بمونم و البته که خداروشکر اون صیغه ی محرمیت و به خاطره تور نکردن امیر حسام بینمون خوند وگرنه که چطور اجازه میدادم منِ

ادامه مطلب »
رمان سال بد
رمان سال بد
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان سال بد پارت 118

      نگاه کردم به مرد … و قسم خوردم که هیچوقت در زندگی ام او را ندیده بودم . مردی میانسال با موهای جوگندمی و بدنی لاغر و ورزشکاری !   نفسم بند آمده بود … و زبان در دهانم مثل تکه ای چوب خشک شده بود !

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان غرق جنون پارت 91

        آن اتفاق شوم نقطه ضعفم بود و تکرار هر باره اش میتوانست مرا تا دم مرگ بکشاند.   نگاه خیس و عاجزم را به مادرم دوختم و دست لرزانم روی دستش مشت شد.   _ من… دوسش داشتم…   _ همون بهتر به دنیا نیومد، معلوم

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان حورا پارت 390

            لبخند زدن تنها کاری بود که از من بر می‌آمد. نیم ساعت نشده خانه بودیم. در را گشودم و صدای خنده‌های نیاز سر شوقم آورد.   به سمت ورودی که رفتم کیمیا داشت برایش شکلک در می‌آورد، درحالی که بردیا و داریا هم کنارش

ادامه مطلب »
رمان تاوان
رمان تاوان
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان تاوان پارت 62

        نمیدونم خودمو چطور رسوندم اینجا و پرسون پرسون به این اتاق   _ من همسر……خانم معینی هستم چی شده جناب سروان؟   _آقای پیشرو؟؟   سرمو تکون دادم……   _حالش خوبه؟   لعنتی..‌.حالم از این وضعم به هم میخورد   نگرانی برای اون مَرَضیه که افتاده

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 107

        دستانش را دو طرفم پهلویم گذاشت. ابرویی بالا داد. -باز چه آتیشی سوزوندی و فرار کردی…؟!   لب زیر دندان کشیدم و خواستم عقب بروم که نگذاشت. -عه ولم کن امیر…!   امیر اخم کرد. -چی گفتی بهشون که بدبختا آچمز شدن…؟!     خنده ام

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها