رمان دونی

دسته‌بندی: رمان فقط برای من بخون

رمان فقط برای من بخون پارت آخر

ازش پرسیدم : به کی زنگ می زنی ؟ اریا لبخند زدو گفت : الان می فهمی !!! بعد شروع کرد به احوالپرسی گرم با کسی که پشت خط بود الو مادرم سلام -………… ممنون همه چی خوبه ماهم خوبیم -…………… ارتا که با محنا سر گرمه دارن خودشونو واسه نامزدی اماده می کنن _……………………….. خنده ی پر صدای اریا

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 9

زد تا باهام حرف بزنه مرتیکه راحت اقرار کرد که دزدی می کرده به قول خودش داشته حقشو از ما پولدارا می گرفته حالا هم فردا دادگاهیشه به خاطر این کلافه بودم خانومی حالا فهمیده بودم چرا جهانرو اومده بود اونجا و اون حرفا رو می زد پس دزدیش رو شده به اریا نگاه کردمو گفتم : حالا می خوای

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 8

-لبامو جمع کردم چند لحظه مکث کردم و گفتم : باشه ولی بگم من خوب نمی رقصما !!! اریا بلند شد و دست منو گرفت و گفت : منم یکی مثل تو با اریا به سمت جمعیت در حال رقص رفتیم من رقصم کلا اروم بود حالا حتی اگه موزیک تند و خیلی شاد هم زده بشه ……ولی رقص من

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 7

از اتاق خارج شدم پالتومو تنم کردم کسی توی راهرو نبود سریع از رستوران خارج شدم نزدیک رستوران یه پارک محلیه کوچیک دیده بودم اخر شب بود یکمی می ترسیدم ولی چاره ای نداشتم موبایلمو از کیفم در اوردم و به ارتا اس زدم با این مضمون ( می رم پارک وقتی همه رفتن بهم خبر بده که بیام )

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 6

به خونه هامون هم زنگ زدم ولی کسی جواب نداد هر طور شده باید با هامون صحبت می کردم اها یادم افتاد حتما ستاره خبری از هامون داره سریع خونه ی ستاره رو گرفتم کسی جواب نداد و تلفن رفت رو پیغامگیر گوشی تلفنو با خشم خاموش کردم و کوبیدم رو مبل با صدای بلندی گفتم لعنتیا معلوم نیست کدوم

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 5

به گوشه گوشه ی خونه سر زدم و همه چیزو با چشمام اسکن کردم من تو این خونه خاطراتی داشتم من تو این خونه عاشق شده بودم به طرف اتاق خواب رفتم خیلی اروم رو تخت و مرتب کردم دوباره همه چیو چک کردم مانتومو تنم کردم و کلیدای هامون و که هنوز پیش من بود و گذاشتم رو کنسول

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 4

صدای خان جون بلند شد که گفت : خجالت بکش شرم نمی کنی فقط مونده منه پیرزن تو اتاق یه تازه عروس دوماد میکروفون بزارم و صداشون و بشنوم عسل گفت : خان جون یه بار اشکالی نداره به هر حال خیال خودتون راحت می شه از من گفتن بود چند لحظه ای سکوت شد نه خان جون حرف می

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 3

ولی من که فامیلیم شمس نیست از امشب تا مدت محدود خانوم شمس هستی بازم هامون این محدود بودن رو به رخ کشید از ناراحتی زیاد دیگه چیزی نگفتم به فرودگاه که رسیدیم هامون از اطلاعات پرواز پرسید تا ببینه پرواز بدون تاخیر می شینه یا نه که جواب رسید بدون تاخیره نیم ساعت مونده بود که پرواز بشینه من

ادامه مطلب ...

رمان فقط برای من بخون پارت 2

– شما زیاد به چشمام توجه نکنید بعضی وقتها قاطی می کنه دیگه چیزی نگفت منم سرمو به سمت شیشه چرخوندم و داشتم از ترافیک شهرم لذت می بردم جلوی خونمون که رسیدیم کولمو از صندلی عقب برداشتم به هامون گفتم – ممنون که رسوندید و ببخشید بخاطر من صدمه خوردید – خواهش می کنم خودم هم خسته بودم امروزم

ادامه مطلب ...
رمان فقط برای من بخون

رمان فقط برای من بخون پارت اول

فقط برای من بخون نویسنده : mansi1982  ژانر : عاشقانه ، همخونه ای    رو سنگ قبر اب ریختم گلهای که خریده بودمو پرپرکردم این جا خونه ی مادرم بود مادری عزیز ونمونه مادری عاشق مثل تمام مادرای ایرانی مادری که 4ماهه منو تنها گذاشته و رفته پیش پدرم و پدری که عاشق خانواده اش بود و اما من انابیتا

ادامه مطلب ...