رمان آتش شیطان Archives - صفحه 5 از 11 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان آتش شیطان

رمان آتش شیطان پارت 104

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             از واکنش تند و یهوییم، هردوشون متعجب بهم نگا می‌کردن.   بعد از چند ثانیه رستمی از جا بلند شد و با خجالتی که به ندرت ازش میدیم، گفت:   – حق با شماست تابش جون من پامو از گلیمم دراز تر کردم! با اجازه!   به سمت در حرکت کرد که

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 103

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   با فکری که تو صدم ثانیه از فکرم گذشت، ضربان قلبم بالا رفت. ممکنه کار دایان باشه؟ میخواد یه جورایی عذرخواهی کنه؟! خواستم کمی به سمت باکس گل خم بشم تا دقیق تر نگاه کنم که با مخاطب قرار گرفتنم توسط رستمی، همونجور با بدنی مایل شده؛ موندم. – تابش جون تو کنجکاو نیستی بدونی اون ۳

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 102

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥           شنبه شد و زودتر از بقیه وارد شرکت شدم. سعی داشتم دیشب و اتفاقاتش رو جایی پشت ذهنم بفرستم، تا فعلا بهش فکر نکنم!   اگه شروع به فکر کردن می‌کردم، مثل آخر شب، توش‌ غرق میشدم و زمان و مکان از دستم خارج میشد.   بخاطر اون یه هفته مرخصی، خیلی کار

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 101

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             – اینجا دیگه هیچ شک و شبه ای برام باقی نموند! وقتی پلیس حادثه اعلام کرده بودش، برای چی درخواست کالبد شکافی داشت؟!؟! اگه به من شک‌ داشت چرا بی سر و صدا کارش رو پیش برده بود، یا حتی بعد از کالبد شکافی چرا صداش در نیومده بود؟!؟ همه اینا کنار

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 100

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             بی مکث فریاد زد:   – نه چون نکشتمشون! هنوز داغش رو دلم تازه‌ست! هنوز شبا کابوس اون هرزه هارو می‌بینم و دستم بهشون نمیرسه تا انتقامم رو بگیرم! دلم می‌خواست از قبر بیرون بِکشمشون و دوباره بُکشمشون، میفهمی؟! اینقدر به من زخم زدن که حتی اگه بدترین سلاخی هارو هم روشون

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 99

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             زبونی به لب های خشک شدم کشیدم. با اینکه همین چند دقیقه پیش آخرین جرعه چاییم رو خورده بودم، اما گلوم جوری خشک بود که انگار چندین روزه که آب نخورده بودم!   به سر پایین و نگاه تیرش که مستقیم به چشمام خیره بود، چشم دوخته بودم.   پوزخند گوشه لبش

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 98

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             آزاد چیزی از اتفاقی که امشب قرار بیوفته خبر نداشت! خیالم از دوربین هایی که تو خونه هم کار گذاشته بود راحت بود، میدونستم دارن چیزی رو نشون میدن که من می‌خوام!   دوربین ها رو خیلی وقت پیش تونسته بودم پیدا کنم. جایی بود که عقل جن هم بهش نمیرسید!  

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 97

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             وقتی قفل باز شد، روی صندلی بغل دایان نشسته و مشغول چک کردن گوشیش شدم.   از بهوش نیومدش حالا حالا ها خیالم راحت بود. دارویی که به خوردش داده بودم برای دست کم دو ساعت بیهوش نگهش میداشت!   همه گوشیش رو گشتم اما اصلا چیز خاصی توش نداشت! انگار بیشتر

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 96

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥                 دقیقا راس ساعت ۷ زنگ خونه به صدا در اومد. عجیب نبود، این آدم همه کاراش با برنامه ریزی بود.   در رو باز کردم که دایان رو شیک و پیک کرده، با یه دسته گل بزرگ زر قرمز، دم در دیدم.   – سلام خوش اومدی.   گل رو

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 95

🔥♥️♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان» 🔥♥️♥️♥️🔥           یک هفته ای بود که خودم رو از همه دور کرده بودم، حتی با مامان و حامد هم به ندرت صحبت می‌کردم.   تمام هفته رو از مجد مرخصی گرفته و تمام تمرکزم رو روی پرونده دایان و اطلاعاتی که آزاد بهم داده بود، گذاشته بودم.   آزاد چند باری باهام تماس

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 94

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥           باقی چاییش رو تو یه قورت تموم کرد و گفت:   – من حاضر و آماده خدمت شمام خانوم وک… یعنی عزیزم.   با چشمای ریز شده نگاهش کردم. منو مسخره می‌کرد؟!؟   – چیه چرا اونطوری نگاه می‌کنی؟؟ بابا یادم میره خب. تو یهو شب خوابیدی صبح بلند شدی دیگه از تیکه

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 93

🔥♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             با همون بغضی که داشت گلوم رو می‌درید، نالیدم:   -دایان…   انگار اون هم متوجه عجز و بغضم شد که لحظه ای درنگ کرد و بعد به آهستگی زمزمه کرد:   – جان دایان..!   جوری با احساس جواب داد که حس کردم دیواره قلبم یه ترک دیگه هم برداشت!  

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 92

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             – قبل از هر چیز سعی کن آروم باشی تا بتونی متوجه حرفای من بشی. اولا که از اون آدمی که من می‌شناسم همه چیز برمیاد، چه برسه به قتل دخترش و معشوقه‌اش! دوما من نمیگم آتش سوزی کار دایان نبوده، میگم قتل کار اون نبوده، یعنی چی؟!   – یعنی قبل

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 91

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥     پارت_91💥💫🔥       مشغول خوندن برگه های روی پام بودم، که صدای در اصلی بلند شد.   بغض توی‌ گلوم رو قورت داده و بعد از چند نفس عمیق، به سمتش رفته و در رو روی آزاد باز کردم.   وقتی وارد خونه شد انگار کمتر عصبی بود. تنها اثر باقی مونده، چشمای قرمزش بود.

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت90

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥     #پارت_90❤️‍🔥💥💫       – وااای تو باز اسم اون مرتیکه رو اوردی؟؟ نمیدونم فکر کنم دو سه ماهی میشه! از ریختش حالت تهوه بهم دست میده، چه برسه اینکه بخوام اون دستای کریهش رو هم تحمل کنم!   – اون روز که اومدم خونتون مثل چسب بهش چسبیده بودی!   – مجبورم عشقم، مجبور! اگه

ادامه مطلب ...