رمان آتش شیطان Archives - صفحه 7 از 11 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان آتش شیطان

رمان آتش شیطان پارت74

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             با همون بهتم از حرفایی که امیر زده بود و پدرزن دایان، از اتاقش خارج شدم که نگاهم به دایان و صولت پشت سرش افتاد.   چرا همچین چیز مهمی رو بهم نگفته بود؟؟ چطور توقع داشت با این پنهون کاری ها، من از اتهامش تبرعه‌اش کنم؟!؟!   با عصبانیت قدم به

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 73

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥     #پارت_73💥🔥       داشتم دفترچه رو ورق میزدم که نگاهم به صفحه های علامت گذاری شده، افتاد.   – صفحه هایی که به آقای دایان اشاره شده و شک مارو بر انگیخت، برای سهولت علامت گذاری شده.   داشتم صفحه ای که سحر از یه ناشناسی که دائما تعقیبش میکنه، نوشته بود رو می‌خوندم.  

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 72

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش‌ شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   #پارت_72🔥❤️‍🔥         – به من اعتماد داری؟!   نفس عمیقی کشید و سرش رو به تایید تکون داد.   – پس نگران هیچی نباش! درسته یکم عجله ای شد، اما ما از قبل آماده این بازجویی بودیم! من هم پروندت رو تکمیل کردم و میتونم به خوبی از پس سوالای بازپرس بربیام. اما نیازه

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان71

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥     پارت_71❤️‍🔥💥       حینی که از جا بلند میشدم، جواب دادم:   – ما که فعلا نخمون دست شماست جناب. برقصون هرطور که میخوای!   جلو آسانسور منتظر ایستاده بودیم که سنگینی‌ نگاهی رو حس کردم.   نگاهم رو به اطراف‌ چرخوندم که با سه تا دختری که با انگشت به ما اشاره می‌کردن و

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت70

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   🔥🔥🔥🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥💥💥💥💥     #پارت_70🫂     ناخداگاه لبخندی رو لبم نشست. کاری کرده بود که هر لحظه به فکرش باشم.   هنوز تو صفحه چت دایان بودم و نمی‌دونستم چطوری ازش تشکر کنم و بخوام که دیگه گل نفرسته.   درسته حس لذت بخش و جذابی داشت، اما من همینطوری کم حرف پشت سرم نبود!   گوشی

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت69

♥️♥️♥️«آتش‌ شیطان»♥️♥️♥️ ❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥 #پارت _69🔥❤️‍🔥   اونقدری تمرکز نداشتم تا از چنتا کلمه ای که پشت تلفن رد و بدل کرد، بفهمم که با کی و راجع به چی، داره صحبت میکنه. وقتی بالاخره قطع کرد و به سمتم قدم برداشت، سعی کردم کمی خودم رو جمع و جور کنم. کنارم جاگیر شد و مثل من سرش رو به پشتی

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 68

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   پارت_68🔥❤️‍🔥             من چه مرگم شده بود؟!؟! چرا داشتم تو ذهنم مقایسشون می‌کردم؟!   انقدر درگیری های ذهنی زیادی این چند وقت داشتم که پاک خل شده بودم!   تو کشمکش های ذهنیم دست و پا میزدم که دایان گفت:   – این پیام بازرگانی چی داره که اینقدر با دقت بهش

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 67

  🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥♥️♥️♥️   🔥❤️‍🔥💥💥💥🔥❤️‍🔥💥💥💥🔥❤️‍🔥💥💥💥🔥❤️‍🔥     #پارت_67😈     وارد خونه که شد، جلوم متوقف شده و نگاهش رو تو کل صورتم چرخوند.   سرش رو به سمتم خم کرد که تپش قلبم به سرعت بالا رفت. چشمام رو بستم که گرمی لب هاش رو، روی پوست گونم حس کردم.   بوسه کوتاهی کاشت و به سمت پذیرایی حرکت

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت66

♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥♥️♥️♥️   ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥💥 🔥🔥🔥‌‌‌‌💥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 💥🔥🔥🔥     پارت_66😈🔥           طبق گفته های مامان، یکی یکی عمل کردم. خداروشکر زرشک هم داشتم و تو وقتم صرفه جویی شد.   بعد از اینکه که دم کنی قابلمه برنج رو گذاشتم، مرغ های آبپز رو تو ماهیتابه ریختم تا کمی سرخ  بشن.   آخر هم آب مرغ

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 65

  🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥♥️♥️♥️     ❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥     پارت_65🔥😈             گوشی رو خاموش کرده و گوشه ای گذاشتم. سر گاز رفته و ناگت هایی که چیزی به سوختنشون نمونده بود رو تو ظرف ریخته و با نقشه هایی که تو ذهنم پایین بالاشون می‌کردم، مشغول خوردن شدم.     ***   چند روز گذشته خبری

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت64

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥♥️♥️♥️   ❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥❤️‍🔥🔥   پارت_64🔥😈     دست به سینه شدم و با نیشخندی گفتم: – حالا کی گفته میخوام ازش تو دادگاه استفاده کنم؟!   – پس چی؟ میخوای پیش محب چغولیم رو بکنی؟!   – کاری به محب ندارم. مگه نگفتی من یه وکیل خوب و باهوشم؟ بهرحال منم روابط خاص خودم رو دارم!   تک خنده

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 63

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   پارت_63😈         سفارشش هم رسید و کمی ازش نوشید. فنجون سرد شدم رو برداشتم و بقیه محتواش رو خوردم و تقریبا محکم تو ظرفش کوبیدم، جوری که نگران ترک های احتمالیش شدم.   بدون اینکه به سرش تکون بده، فقط چشماش رو بالا اورد بهم خیره شد.   – چقدر کم صبری عزیزم!  

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت62

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥🔥🔥🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥🔥🔥🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥   #پارت_62🔥             دست به گوشی منتظر جوابش بودم، اما تا پنج دقیقه بعدش هم خبری نشد.   کم کم داشتم بیخیال جواب دادنش می‌شدم که گوشی تو دستم لرزید.   ” گفته بودم که عاشق همین اخلاقتم؟! حالا شرطت چیه خانوم کوچولو؟! ”   پوزخندی زده و تایپ کردم:   ”

ادامه مطلب ...
رمان آتش شیطان

رمان آتش شیطان پارت 61

            – خب یه سوال دیگه!   منتظر بهم نگاه کرد که ادامه دادم: – درباره سالن ماساژ سحر کنجکاوم! چیشد که سالن اصلی تعطیل و به خونتون منتقل شد؟!   – این موضوع مال حدودا یک ساله پیشه! چه ربطی به این پرونده داره؟!   – بهرحال آتش سوزی از اون اتاق شروع شد،

ادامه مطلب ...
رمان آتش شیطان

رمان آتش شیطان پارت 60

              تو پرونده دایان هم همینطور بود. یا واقعا قتل تمیز و با برنامه ریزی انجام شده بود که وقتی پلیس رسید، قتل رو یه حادثه تلقی کرد و پرونده رو بست؛ یا واقعا دایان بی گناه بود!   نمیتونستم به هیچ کدوم استناد کنم! می‌خواستم خودم یه دلیل، حتی کوچک ترین دلیلی دال

ادامه مطلب ...