رمان آس کور پارت 178
بدون دیدگاه
چهره ی همه در هم رفته بود. همه مانند سراب بودند، چیزی از ماجرا سر در نمی آورد. همه جز یاشا… خشکش زده بود و گذشته ی دورشان مانند فیلم جلوی چشمانش پخش میشد. در جوانی مشابه این ماجرا را شنیده بود و حالا قطعات پازل…