رمان ترمیم پارت آخر

رمان ترمیم پارت آخر

14 دیدگاه
  – اینجا شهر کوچیکیه. بهتره بریم آپارتمان من. او نجا کسی نیست. سوار پرادوی سفیدرنگ میشوند. بهادر بچه ها را روی صندلی شان میگذار د. پاهایم میلرزند. – اون…
رمان ترمیم پارت 63

رمان ترمیم پارت 63

2 دیدگاه
  – مگه تنهامیخوای بری؟ منو بچه هام میآیم… سمیر که رفته؛ خودم میبرمت. دلم قرص میشود به این لحن محکم، به این بودن او. دستانش را نوازش میکنم. –…
رمان ترمیم پارت 62

رمان ترمیم پارت 62

4 دیدگاه
  – هرچی باشه اون پدرته. کسی خاطرات شو نمیتونه ازت بگیره، گلی… اون واقعی بوده، حتی اگه یه غریبه بوده باشه. سر تکان میدهد. شاید قانع شده است. شاید…
رمان ترمیم پارت 61

رمان ترمیم پارت 61

12 دیدگاه
  – شوهرت با شاپرک نسبت داره؟ چرا نیومد دنبالش اگه میخواست ؟ سؤالی است که من هم درگیر آنم. – شوهرم و من قبل از باردار ی اقدام کردیم…
رمان ترمیم پارت 60

رمان ترمیم پارت 60

10 دیدگاه
  نمیدانم عصبانی است یا ادایش را درمیآورد، اما دلم آرام میشود. روحم از تلاطم می افتد. شوق رقص دارم… دلم لحظه ای کنار او بودن را هوا میکند. –…
رمان ترمیم پارت 59

رمان ترمیم پارت 59

9 دیدگاه
  – من میترسم، آقا سمیر… چرا اینجوری زل زدن؟ آرام میخندد. – خانوم، با ماشین چندصدملیونی اومدین جایی که نصف اینا پولش رو تا حالا ندیدن میخواین نگاه نکنن؟!…
رمان ترمیم پارت 58

رمان ترمیم پارت 58

7 دیدگاه
  کمی حالم بهتر میشود از این مهربانی. من حتی فرصت برقراری ارتباط با مادرهایی که دو ماه کنارشان بودم را نداشته ام . – راه حل خوبیه، بهش فکر…
رمان ترمیم پارت 57

رمان ترمیم پارت 57

12 دیدگاه
  شماره را میخواند، پیش شماره برای جایی است که نمیشناسم. – گفتن تو هتلن. بعض شما نباشه، وضعشون خوب بود. خلاصه، خبر خوب بود، شیرینی ما یادتون نره. دندان…
رمان ترمیم پارت 55

رمان ترمیم پارت 55

11 دیدگاه
ایستاده سیگاری روش میکند. نگاه نمیدزدد. وقتی عباس بگوید نامردم، پس هستم. – بذار بگذره چند روز… ستاره باهاشه امروز… هرچند تو واقعاً نباید کمکی بهت بشه، ولی بازم به…
رمان ترمیم پارت 54

رمان ترمیم پارت 54

12 دیدگاه
  – چیکار داری میکنی، مهگل؟ خونه پدریت و فروختی؟ – اخبار زود میرسه… بله، فروختم. من کار خاصی نمیکنم، فقط میخوام رد‌پای نامردای زندگیم و پاک کنم. میخوام دخترم…
رمان ترمیم پارت 53

رمان ترمیم پارت 53

8 دیدگاه
  تمام سه ساعت را بالای سرش میمانم، نکند که پس بزند یا افت اکسیژن… شاید هم چون شجاعتم بیرون از اینجا تهنشین میشود. باز هرچه پیش آمد را مرور…
رمان ترمیم پارت 52

رمان ترمیم پارت 52

7 دیدگاه
  آخر با چه رویی بگویم که از لحظه خروج از ویلای فرامرز به دنبال تمام کارهایت بودم ؟ یعنی مهگل تف نمی‌اندازد به صورتم که میدانستی و چنین بلایی…
رمان ترمیم پارت 51

رمان ترمیم پارت 51

137 دیدگاه
  کاش آن روز لعنتی هوس کباب نمی‌کردم. کاش از ترس از دست دادن داشته‌هایم، همه را به‌باد نمی‌دادم. کاش… ماشین جلوی بیمارستان نگه می‌دارد. کاش او نباشد. می‌ترسم. از…
رمان ترمیم پارت 50

رمان ترمیم پارت 50

22 دیدگاه
  اشک‌هایم را پاک می‌کنم، کودکانم به امید من بیش‌تر نیاز دارند. اولین چیز در این اتاق صدای بوق دستگاه‌هاست. این یعنی همه‌چیز نرمال است… یعنی خوب، یعنی زنده بودن،…
رمان ترمیم پارت 49

رمان ترمیم پارت 49

24 دیدگاه
  این بچه مرگ را از کجا می‌داند؟ _ نانا شکمش گنده شد، خاله گفت مرد. نگاه غمگین فرامرز به اوست. _ ببر یکم بخوابونش، اگه می‌خوابه. بچه ترس برش…