رمان سهم من از تو Archives - صفحه 6 از 7 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان سهم من از تو

رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت19

💕📚 اشک از گوشه ی چشمام سر می خوره … قلبم میخواد از سینه بیاد بیرون..کی منو میفهمه؟ کی منو درک میکنه؟ کی میدونه من چی کشیدم… کی میدونه دارم چی می کشم؟ هیچکس… بخدا قسم هیچکس… صدای خشن و عصبی آرشام و از طبقه ی پایین می شنویم: – دل آرام؟ زن عمو دستامو می گیره … ازش می

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت18

💕📚   _بخدا عاشقتم… همیشه بودم واست می میرم تو پاشو فقط! پرستار که میاد توی اتاق با دو دستام اشکام و پاک میکنم جلو میاد و نگران و مهربون میگه: _عزیز دلم تو که اینجوری از بین میری؛ چشماشو نگاه کن! لبمو گاز می گیرم که دستمو می کشه. _بیا بریم عزیزم بیشتر از این نمیشه بمونی زل میزنم

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت17

💕📚 حس میکنم از وجودم آتیش زبونه میکشه، فکرم سمت هر اتفاقی میره ، فکرم میره و منو می کشه. آرشام جلو میاد نگرانی چشماش مصنوعی نیست دست مامانو می گیرم. و گور بابای آرشام که میدونم از این حال خرابم واسه ارتان عصبی میشه – مامان چیشده میگم، دارم سکته میکنم بابا جلو میاد و بازوم کو عصبی میکشه

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت16

💕📚 چشمای خسته پف کردمو باز میکنم از پنجره خیره ی بیرون میشم صبح شده و من هنوز توی اتاقم، از جا بلند میشم بدنم درد میکنه در و باز میکنم پام روی پاکت میره برش میدارم لباس خوابای دیشب… نیشخند میزنم و سمت سالن میرم صدای ارشام و از آشپز خونه میشنوم – اره حرف نزن. منم جات بودم

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت15

💕 #دل آرام سوال عمو نابودم میکنه   – واسه چی خودکشی کردی؟ دیگه طاقت ندارم، کم آوردم! دلم میخواد داد بزنم، بمیرم. ارشام جلو میاد و رو به عمو میگه: _یه شب دعوای شدیدی کردیم سر ارتان، بهش گفتم اگه اونو میخوای باشه می کشم کنار،گفتم ولی بدون عاشقتم… تا چند روز جوابشو ندادم که فرداش فهمیدم خودکشی کرده.

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت14

💕📚 از لب و بینیش خون میاد عقب میرم و تکیه میدم به دیوار… سر می خورم زمین داد میزنم: – خداااااااااا   #آرشام از جام بلند میشم… دلم تیر می کشه خون بینیمو با پشت دست پاک میکنم چشمامو نمیتونم درست باز کنم….سمتش میرم، فکر میکردم کل ماجرا رو فهمیده و میخواد نابودم کنه…وقتی گفت دل ارامم بی معرفته

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت13

💕📚 * آرتان * واقعیت مثل پتک می خوره توی سرم،معلقم. نشستم زمین و زل زدم به لبای نازگل… میگه و می میرم،میگه و تموم میشم، میگه و دنیا میرسه به تهش! – من نمیخواستم اینجوری حالتو بهم بریزم ولی خودمم بازی خوردم اونا جفتشون بازندگیمون بازی کردن، دلم نیومد توبی خبری دست و پا بزنی و اونا  احساس زرنگی

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت12

💕📚 خون توی تنم یخ میزنه…خون سرد بودن و عادی بودن خیلی سخته… لبخند میزنم… جون میکنم: – چیشد؟ برمی گرده سمتم: – صدای چی بود؟ اب دهنم و سخت قورت میدم: – من صدایی نشنیدم! – چطور ممکنه؟ من شنیدم از همین اتاق! دستمو پشت کمرش میزارم و به زور به بیرون هدایتش میکنم: _توهم زدی داداشم… از بس

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت11

💕📚 من نمیزارم عشقمو دلارام از من بگیره … ارشام مال منه ، بهم قول داده بود … ما قرار گذاشتیم اما … اما همش تقصیر دلارامه … گریه میکنم و دلم برای خودم میسوزه … با فکری که به سرم میزنه سریع بلند میشم و میرم سر کشو … کل کشو رو زیر و رو میکنم تا سیم کارت

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت10

💕📚 * آرتااان * کلید می ندازم و وارد خونه ی ارشام میشم… سینم سنگینه … از بس سیگار کشیدم حس میکنم نفس که می کشم دود بیرون میزنه… کلید و پرت میکنم روی میز سالن… کتم و از تنم در میارم… حس خوبی ندارم… این روزا حس خوبی به هیچکسی ندارم… مخصوصا آرشام… یه جوریه… چشماش…صداش…لحنش… حتی قد یه

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت9

💕📚   آب دهنم وقورت میدم… دهنم خشک و گس شده… راه های تنفسم بسته شده … قلبم جوری می زنه که انگار قرار سینه ام رو بشکافه و بیرون بیاد… نگاه خیره و منتظر ارتان حرف زدنو سخت تر می کنه… نمی تونم… نمیشه… چه طوری بگم کسی و که عاشقشم نمی خوام؟؟؟سخته… تلخه … مثل جون کندن می

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت8

💕📚 محکم تر فشارم مید و بیخ گوشم میگه: – بازم بگو! – پست بی معرفت! صورتم و قاب می گیره.. گوشه ی لبم میسوزه … – دیگه؟ هق میزنم: – زندگی مو داغون کردی! – من دوست دارم زبون نفهم! داد میزنم… لبم بیشتر میسوزه‌ _من ندارم… ندارم… ندا… لباشو میذاره رو لبام … خفه میشم… فقط صدا زدنای 

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”

    💔💔💔💔💔💔💔   🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤   💔💔💔💔💔💔💔   هستین  ؟؟؟ ؟؟ ؟ ؟  ؟ نیستین؟ ؟؟ ؟؟ بیاین ببینین چی آوردم 😂😂   بچم به این نازی 😂😂         👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻     آرشام دیوونه مون 😂😎     👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻  

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت7

💕📚   -خدافظ چشمام و می بندم… داد می زنه : -همین دل ارام خدافظ؟ بعد اون همه با هم بودن فقط خدافظ؟ نگاش میکنم…. به خدا دوسش دارم….. -اره همین برو – پای کسی دیگه وسط؟ لال میشم… ساکت و صامت… دستم خشک میشه با خودش میخنده. -چطور ممکنه پای کسی دیگه وسط باشه؟ تو عاشق من بودی… انگار

ادامه مطلب ...
رمان سهم من از تو

رمان”ســهم من از تو”پارت6

💕📚 ناباور نگام میکنه… اگه همین الان چشم از چشماش برندارم همه چی و میگم… لو میدم…. میگم کجا بودی اون موقعی که زیر دست و پای… چشمام و می بندم… میبندم تا خفه شم…. لرزش صداش… اتیشم میزنه _ تو این وضعیت شوخیم نمیشه کرد که بگم داری شوخی میکنی . شوخی؟ شوخی که این قدر زشت نمیشه… این

ادامه مطلب ...