رمان ماه یا ماهی پارت ۱۰

19 دیدگاه
***   چندین سال بود که گریه نکرده بود اما فشار زیاد رویش باعث چکیدن اشک هایش روی میز چوبی کافه شده   نه پولی داشت که بتواند وکیلی چیزی…

رمان ماه یا ماهی پارت ۹

16 دیدگاه
***   روی جدول کنار خیابان نشست   از دفتر وکیل آمده بود   چندمین وکیلی بود ک از صبح دیده بود؟؟؟   چندمین وکیلی بود ک هزینه گزافی بابت…

رمان ماه یا ماهی پارت ۸

5 دیدگاه
البته شاید در نیشابور عاشق دخترک شد   همانجایی که ماه با چشمانی پر از ذوق و شوق دست ماهیار را گرفته بود و اورا دنبال خودش میکشید و فیروزه…

رمان ماه یا ماهی پارت ۷

20 دیدگاه
***   سیمیت هایش مزه گذشته را میداد اما خودش همان دختر گذشته نبود   دیر فهمیده بود خیلی چیز ها را…   دیر فهمیده بود حس آدم ها دور…

رمان ماه یا ماهی پارت ۶

30 دیدگاه
***   با لبخند به عزیزش که با ذوق سیمیت ها از درون پاکت در میارورد نگاه کرد   – مادر دستت درد نکنه… دلم هوس کرده بود مرسی پسرم……

رمان ماه یا ماهی پارت 5

33 دیدگاه
*** در مغازه را باز کرد و صدای دیلینگ دلنشین زنگوله بالای در حضورش را به همه اعلام کرد. نگاهش را در مغازه چرخاند. جای دنجی بود و میز های…

رمان ماه یا ماهی پارت 4

42 دیدگاه
– بهادر کجا داری آتیش میسوزونی بچه ؟؟؟؟ سکوت مطلق مغازه باعث شد نفسش را محکم به بیرون فوت کند و با خشم بغرد: بهادر هر گوری هستی خودتو گم…

رمان ماه یا ماهی پارت ۳

32 دیدگاه
***   -بسه من زن نمیخوام…   + چی چیو زن نمیخوای ور پریده ها؟؟؟ امشب قرار خواستگاری گذاشتیم ماهیار باید بیای میفهمی؟؟؟؟   ماهیار همان طور که روی مبل…

رمان ماه یا ماهی پارت 2

42 دیدگاه
*** درون تاکسی نشسته بود و از پشت پنجره قطرات باران را که به شیشه میخوردند تماشا میکرد. از برگشتن به ایران متنفر بود اما حیف که بخاطر عزیز باید…

رمان ماه یا ماهی پارت 1

24 دیدگاه
ماه یا ماهی؟!🐟🌙 ماهی عاشق است… این را همه میدانند که ماهی تصویر ماه را دید و دل سپرد به این معشوقه ی دور از دسترسش… دل سپرد به تصویری…