رمان نگار Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان نگار

رمان نگار

رمان نگار پارت 31

    سری تکون داد و شروع کرد به ماساژ دادن شکم بچه ، خیلی زود آروم شد فقط گاهی کوتاه نق میزد.. مریم به طرف منی که تکیه به دیوار داشتم بی قراریای مادرانشو تماشا میکردم برگشت: + تو اینا رو از کجا بلدی؟ _ من کلی خواهر زاده و برادر زاده دارم بچگیاشون خوب یادمه .. سبحان مشکلی

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 30

    به طور کامل اشتهام کور شد .. به قیمه جلوی دستم چشم دوخته بودم .. + چرا نمیخوری آجی؟ سر بلند کردم و نگاه نگرانمو بهش دوختم … _ الان کجاست چمدونم؟ + توی زیرزمینه ، امیر که اومد میگم برات درش بیاره .. _ کی میان؟ + فردا صبح میرسه _ تا اون موقع که خیلی دیر

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 29

    با تته پته نصفه نیمه پرسیدم: _ چ چته تو؟ چرا میز… اولین ضربه کمربندش روی پهلوم نشست و جمله ناتمومم تو دهنم ماسید … از درد جیغم رفت آسمون … من نای کتک خوردن نداشتم ، بیشتر میزدم بدون شک میمردم بی هوا هولم داد ، تعادلمو از دست دادم و روی زمین پرت شدم .. با

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 28

    این همه واسم توضیح داد اما حتی یک کلمشو نتونستم باور کنم … دیگه از این بدتر نمیشد چطور من انقدر بازی خوردم؟ يا من زیادی سادم یا مهراد بازیگر خوبیه … ساعت ها با خودم فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم.. کلی با خودم کلنجار رفتم تا تونستم بیخیال همه چیز آماده شم واسه به

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 27

    قیافه حق به جانبی گرفتم   _ منظور؟! + اینجا آدم نمیبینم که فقط یه فرشته داریم به اسم افرا و یه جن به اسم مهراد زدم زیر خنده و دیوونه ای نثارش کردم …. _ خب حالا جناب جن چرا برگشتن بالا؟ + اومدم حولمو بردارم برم یه دوش بگیرم _ آهان .. خب بفرما بردار داخل

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 26

  از تخت پایین اومدم + این چیه؟ خط نگاه مهرادو دنبال کردم …. رو تختی کثیف شده بود + خون چی میگه اینجا؟ _هاا؟؟ + چرا گیج بازی درمیاری؟ خوب میدونی منظورم چیه!! سرمو پایین انداختم .. لباسمم نجس شده بود… از خجالت آب شدم _ببخشید + عذرخواهی میکنی؟؟ میگم چرا به من چیزی نگفتی از صبح تا حالا؟؟؟

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 25

    رو تخت نیم خیز شدم و سلام کردم ، یه علیک فقط شنیدم… زنه مشخص بود خدمتکاره .. بی توجه به من بدون اینکه حتی نیم نگاهی به اطرافش بندازه به طرف میز کوچیکی که گوشه اتاق بود رفت و کلی غذا و میوه و خوردنی روی میز چید و آخر کار دست کرد از اون زیر یه

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 24

    از بین دستاش لیز خوردم پایین و از تو بغلش بیرون اومدم.. کارش بدجور عصبیم کرد .. با خشم تو چشماش خیره شدم، از بین دندونای کلید شدم با نفرت و شمرده شمرده لب زدم: _دفعه آخرت باشه دست نجستو به من میزنی لاشخور بی تفاوت و آروم به قدم عقب رفت، نگاهی به سر تا پام انداخت

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 23

    مثل یه جوجه بی مادر دنبالش راه افتادم و وارد مرکز خرید شدم … محیطش زیادی گرم و خفه کننده بود واسه یه لحظه نقسم سنگین شد اما خیلی زود عادت کردم …. پشت اولین ویترین یه پالتوی زشت کرم رنگ دیدم که درشت زیرش روی یه کاغذ چاپ شده بود 500000 ، از اونجایی که میدونستم ارزون

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 22

    بی توجه به حرفاش از ته دل فریاد میزدم و اشک میریختم … مهراد از من درمونده تر و کلافه تر بود … نمیدونست چی بگه تا التیامی باشه واسه زخمام … هر چیزی میگفت فقط بدترش میکرد پس سکوت رو بهتر دونست و اجازه داد تا میتونم با گریه خودمو سبک کنم …. بلند شد و منو

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 21

    ساعت نزدیکای ده شده بود ، قدم زدنم به مقدار حالمو بهتر کرد … رسیدم خونه… به فکر مهراد افتادم ، شمارشو گرفتم، دلم بدجور هوای شنیدن صداشو کرده بود… شمارشو لمس کردم و گوشی رو به گوشم چسبوندم که چیزی جز پیغام مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد نشنیدم…. دوباره و سه باره تماس گرفتم اما

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 19

    با سکوتی که بینمون شد سر بلند کردم تا بفهمم چرا مهراد سکوت کرد … مهراد با دیدن نگاه پر از سوالم سعی کرد دوباره مثل قبل با شوق ادامه بده …. احساس کردم کل کاراش تظاهره یا نمیدونم شایدم ذهنش درگیر یه اتفاق بود اما هرچی که بود نگرانی رو به وضوح میشد توی صورتش حتی پشت

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 18

    کین؟ چرا بی اجازه میان تو خونه؟ تو مگه بهشون نگفتی من اینجام؟ + یکی از دوستامه کلید اینجا رو داره بعدم دیوونه شدی؟ من برم چی بهشون بگم؟ بگم یه دخترو دزدیدم آوردم گذاشتم اونجا نرید اون طرفا بعدم اینکه ندونن برا خودت بهتره .. واسه امنیتت .. دوستای من آدم نیستن ولی من با این وضع

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 17

  خیلی وقت بود از سانیا خبر نداشتم .. تقریبا از وقتی مهراد پاشو تو زندگیم گذاشته بود… حضور مهراد جای خالی ای برام باقی نذاشته بود که با کس دیگه ای پرش کنم ….   الانم دیگه نمیتونستم سراغشو بگیرم چون ممکن بود بابا اینا از همون طریق پیدام کنن… سکوت من که طولانی شد مهراد دوباره صدای موسیقی

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 16

  سرمو به طرفین تکون دادم تا خیالات واسه چند دقیقه هم که شده رهام کنن … بلند شدم ظرفمو شستم ، آشپزخونه رو مرتب کردم و راهی اتاق شدم … مستقیم رفتم رو تخت و طاق باز دراز کشیدم ، سعی کردم بیخیال همه چیز حداقل چند ساعتی رو از این دنیای لعنتی و همه بدبختیاش، از این دنیای

ادامه مطلب ...