دسته‌بندی: رمان پرتگاه مرتفع

رمان پرتگاه مرتفع پارت 3

رمان پرتگاه مرتفع پارت 3

  قدم هایش روی آسفالت ،با ریتم سرعت خود حرکت می کرد ولایه ی نازک اخم ،مانند همیشه روی ابروانش، فرمانروایی می کرد .برخلاف دیشب ،امروز باد ملایمی می وزیداما سردی اش با باد دیشب تفاوتی نداشت .سردردی که درسرش بود،نسبتا آرام شده بود اما هنوز هم عمق تصرف خود را حفظ کرده بود.با چشمانی ریز شده، ریز و درشتی

ادامه مطلب ...
رمان پرتگاه مرتفع پارت 2

رمان پرتگاه مرتفع پارت 2

  نفسی که روی گلویش سنگینی میکرد را بیرون فرستاد نگاهش روی شیشه خورده هایی که کل به ظاهر اشپز خانه را در برگرفته بود وتا ابتدای حال هم رسیده بود کشیده شد ،اثار دیوانگی هایش بود این بار لیوان نبود هرچه دم دستش بود را شکانده بود .نگاهش را چرخاند وبا گام هایی که همیشه ریتم سرعت خود را

ادامه مطلب ...
رمان پرتگاه مرتفع پارت یک

رمان پرتگاه مرتفع پارت یک

  مقدمه میگویند عشق چیز عجیبی ست اما اگر واقعی باشد .اگر واقعی باشد ارام ارام میاید بر کنارات مینشیند بدون انکه بفهمی با محبت جوانه میزند اما اگر خودت باشی وخودش باشد نه یک انسان نقاب به دست حیله گر آنگاه هیچگاه عشق واقعی شکل نمیگیردو یک عشق مقدس شکل نخواهد شد.نظرات متفاوتی را راجب عشق می گویند برخی

ادامه مطلب ...