رمان پل های شکسته پارت آخر

7 دیدگاه
فصل سی و چهارم: مامان با حرص قاشق رو لبه ی قابلمه ی خوراک مرغش کوبید و گفت: – بس کن دیگه مژده، داره فشار خونم بالا میره!! نمی دونم…

رمان پل های شکسته پارت 9

1 دیدگاه
در حالی که موهای مهناز رو به سه قسمت مساوی تقسیم می کردم پرسیدم: – بهناز هم تجربی می خونه؟ آهی کشید و گفت: – اگر به خودش بود که…

رمان پل های شکسته پارت 8

بدون دیدگاه
فصل سی ام: – مامان؟ کفش های اسکیتم نیست! نفس عمیقی گرفتم و با صدای بلند گفتم: – توی کیفش، زیر تخت. باز مشغول شد و صداش ساکت شد، از…

رمان پل های شکسته پارت 7

بدون دیدگاه
فصل بیست و ششم: لیوان آب رو یک نفس سر کشیدم و بعد در حالی که لیوان خالیش هنوز توی دستم بود پشت پنجره ی آشپزخونه قرار گرفتم. یک بار…

رمان پل های شکسته پارت 5

بدون دیدگاه
فصل بیستم: فروزان با خنده گفت: -پس یه جین بچه این! خندیدم و گفتم: -حالا چی شده به شجرنامه ی من علاقمند شدی؟! خودکارش رو توی دستش چرخوند و گفت:…

رمان پل های شکسته پارت 4

بدون دیدگاه
فصل شانزدهم: چشم هام پف کرده بود و عملا توی تاریکی اتاق هیچ چی نمی دیدم، صدام شبیه خُر و پف دایی قاسم شده بود اما همچنان گریه می کردم.…

رمان پل های شکسته پارت 3

بدون دیدگاه
فصل دوازدهم: اتاق تاریک شده بود و من هنوز به عکس دو نفره ی روبروم خیره بود، همون که سهراب کت و شلوار زغالی تنش بود و ته ریش داشت.…

رمان پل های شکسته پارت 2

1 دیدگاه
فصل ششم: امین سیب رو از دستم گرفت و توی کیفش گذاشت. رو به سهراب گفتم: – من فقط یه سر برم مدرسه، برمی گردم خودم تا بیمارستان می برمت.…
رمان پل های شکسته

رمان پل های شکسته

1 دیدگاه
رمان: پل های شکسته نویسنده: دل آرا دشت بهشت ژانر: #عاشقانه #اجتماعی خلاصه: کمتر از هشت سال قبل فرامرز، همسرش مژده رو که حامله بود، رها می کنه و به…