رمان پل های شکسته پارت آخر7 فروردین 13987 دیدگاهفصل سی و چهارم: مامان با حرص قاشق رو لبه ی قابلمه ی خوراک مرغش کوبید و گفت: – بس کن دیگه مژده، داره فشار خونم بالا میره!! نمی دونم…
رمان پل های شکسته پارت 97 فروردین 13981 دیدگاهدر حالی که موهای مهناز رو به سه قسمت مساوی تقسیم می کردم پرسیدم: – بهناز هم تجربی می خونه؟ آهی کشید و گفت: – اگر به خودش بود که…
رمان پل های شکسته پارت 87 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل سی ام: – مامان؟ کفش های اسکیتم نیست! نفس عمیقی گرفتم و با صدای بلند گفتم: – توی کیفش، زیر تخت. باز مشغول شد و صداش ساکت شد، از…
رمان پل های شکسته پارت 77 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل بیست و ششم: لیوان آب رو یک نفس سر کشیدم و بعد در حالی که لیوان خالیش هنوز توی دستم بود پشت پنجره ی آشپزخونه قرار گرفتم. یک بار…
رمان پل های شکسته پارت 67 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل بیست و سوم: امین با شورت لی و بدون تی شرت روی تختش نشسته بود و با حالت خنده داری به من زل زده بود و من هم تا…
رمان پل های شکسته پارت 57 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل بیستم: فروزان با خنده گفت: -پس یه جین بچه این! خندیدم و گفتم: -حالا چی شده به شجرنامه ی من علاقمند شدی؟! خودکارش رو توی دستش چرخوند و گفت:…
رمان پل های شکسته پارت 47 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل شانزدهم: چشم هام پف کرده بود و عملا توی تاریکی اتاق هیچ چی نمی دیدم، صدام شبیه خُر و پف دایی قاسم شده بود اما همچنان گریه می کردم.…
رمان پل های شکسته پارت 37 فروردین 1398بدون دیدگاهفصل دوازدهم: اتاق تاریک شده بود و من هنوز به عکس دو نفره ی روبروم خیره بود، همون که سهراب کت و شلوار زغالی تنش بود و ته ریش داشت.…
رمان پل های شکسته پارت 27 فروردین 13981 دیدگاهفصل ششم: امین سیب رو از دستم گرفت و توی کیفش گذاشت. رو به سهراب گفتم: – من فقط یه سر برم مدرسه، برمی گردم خودم تا بیمارستان می برمت.…
رمان پل های شکسته پارت 17 فروردین 1398بدون دیدگاهبه نام خدا: فصل اول: بچه که بودم … وقتی همه ی کارها به هم می خورد و وضعیت خونه غیر قابل تحمل می شد، مامان یه مهمونی می گرفت…
رمان پل های شکسته6 فروردین 13981 دیدگاهرمان: پل های شکسته نویسنده: دل آرا دشت بهشت ژانر: #عاشقانه #اجتماعی خلاصه: کمتر از هشت سال قبل فرامرز، همسرش مژده رو که حامله بود، رها می کنه و به…