hande ercel photo 2

در همسایگی گودزیلا پارت ۳ 0 (0)

1 دیدگاه
#درهمسایگی_گودزیلا #پارت۱۱ اشکان که پاک گیج شده بود لبخندی زدو دستش و گذاشت روی جایی که بوسش کرده بودم. متعجب گفت: این الان برای چی بود؟! – واسه اینکه انقدر خوبی وبه خاطر من از کارت زدی واومدی دنبالم.آخ اشکانی نمی دونی چقدر حالم بده.سرم… اشکان باخنده پرید وسط حرفم:…

خاطرات یک دانش آموز پارت4 2 (1)

11 دیدگاه
از نوشته‌ های استاد عباس(ف.عباس زاده) «روزی ک با کهیر آشنا شدم» خب از وجنات و سکنات کهیر ک بگذریم میرسیم به ذوق شعریش و خوشنویسیش ، ک ماشاالله خط تحریری و نستعلیق ک سهله دیگ داره خط کهیری می‌نویسه. اصلا من کلا دیوونه کهیر بودم و از وقتی ک…

خاطرات یک دانش آموز پارت3 0 (0)

10 دیدگاه
از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده) «روزی ک با کهیر آشنا شدم» هر چی از خوبی و کمالات این کهیر بگم کم گفتم ، لامصب انگار پیامبره شایدم فرشته عذابه…؟کلا من مجنونش شده بودم با این کاراش ، آدمو زخمی میکرد با هر کاری ک میکرد. یه روز مث همیشه…

خاطرات یک دانش آموز پارت۲ 0 (0)

4 دیدگاه
از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده) کتابه« روزی ک با کهیر آشنا شدم» هر چی از این بشر بگم کم گفتم، ذهن ماشاالله خلاق، ایده ک همیشه میترکونه، روحیه بسیار بالا و تا دلت بخواد چیزای خوب خوب . خدایا امیدوارم هیچکس این روز رو نبینه ک ماها دیدیم، با…

خاطرات یک دانش آموز پارت1 0 (0)

19 دیدگاه
قسمت اول: از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده) پارت۱ « روزی ک با کهیر آشنا شدم» همون‌طور که همه میدونید از شانس خوبه ما ک همیشه هم درخشان بود ، کهیر معلم ما شد. اصلا دیوونه این بشر بودم ، روانیشم ، کشته مردشم . از همون اول ک صحبت…