رمان تقلب پارت آخر 0 (0)

18 دیدگاه
– پاشو عوض چونه. امیر بالاخره بلند م یشه و مریم با نشستن پیمان و سکوت بچه ها بالاخره نفس راحتی می کشه. دلهره بدی تموم وجودش رو پر کرده و تو اون شرایط فقط سکوت و آرامش میخواد تا بتونه به خودش مسلط بشه. سکوتی که پیمان با تمام…

رمان تقلب پارت 10 0 (0)

بدون دیدگاه
_ عزیزم نظر من رو بخوای این پوست سفیدت خیلی قشنگ تره. حیفه بُرُنزَش کنی. اوف باز یادم انداخته بود زنه. اَه تو این یک ماه پوستم دوباره رنگش برگشته بود و یک سفید افتضاحی شده بود که تو آینه هم به خودم نگاه نمی کردم. بدبختی با کرم پودر…

رمان تقلب پارت 9 0 (0)

بدون دیدگاه
_ غلط نکنم یه کاری کردی که پریسا جون به خونت تشنه شده. خودت بگو چه آتیشی سوزوندی باز؟ نادیا مخصوصا با صدایی کمی بلندتر از معمول می خنده و بعد چشم می دوزه به پیمان و سرش رو مخصوصا کمی به صورت پیمان نزدیک می کنه و زیر لب…

رمان تقلب پارت 8 0 (0)

بدون دیدگاه
_ من که بسته بودم 22 ساله بستم دهنمو. شما بازش کردین. بعد سرش رو پایین می اندازه و از مقابلشون رد می شه و توی ثانیه آخر نگاه نگران و پر غم آریانا لبخند غمگینی رو روی صورتش می شونه که برای ثانیه ای نثار نگاه برادر می کنه…

رمان تقلب پارت 7 0 (0)

بدون دیدگاه
بعد سرش رو آروم به طرف پیمان می گردونه و تنها به سلامی کوتاه با لبخندی بی خیال که تمام تلاشش رو می کنه تا خالی از هر حسی باشه، اکتفا می کنه و بدون دست دادن از کنارش رد می شه و هم زمان خنده شیطانی ای روی لب…

رمان تقلب پارت 6 0 (0)

بدون دیدگاه
– من… من… ما… کاری… دستش رو آروم روی لبای نادیا می گذاره و زمزمه می کنه: – هیس. هیچی نگو. نمی خواد توضیح بدی. خودم دیدم. می دونم هیچ کدوم مقصر نبودین. بهت تبریک می گم. پیمان پسر خوبیه. – تو… تو از کجا… – منو دست کم گرفتی…

رمان تقلب پارت 5 0 (0)

بدون دیدگاه
– توضیح بدین. لپ تاپ می گیرین که تحقیقتون رو کامل کنید بعد یه سری از توی گالری عکسای من سر در میارین. بعد از توی بازی سر در میارین. این بچه بازی ها چه معنی می ده؟ با کی داری لجبازی می کنی؟ کارت وقتی ناقصه انتظار نداری که…

رمان تقلب پارت 4 0 (0)

بدون دیدگاه
مانی حرفش رو قطع می کنه: – نانادی من و پیمان مشغول جمع و جور کردن یکی از پرونده های شرکت آریانا ایم و باید تا دو ساعت دیگه تمومش کنیم که من مسافرم. نادیا از شنیدن خبر مسافرت مانی شوکه و م*س*تاصل چند ثانیه تنها سکوت می کنه که…

رمان تقلب پارت 3 0 (0)

بدون دیدگاه
– ببخشید… پیمان لبخندی که تنها یک پدر می تونه به روی دختر شیطون و نادم از خطاش بزنه، به نانادی می زنه و سرش رو دوباره روی برگه برمی گردونه. اینم یه درس دیگه نانادی. واقعا برات متاسفم. فکر می کردم فهمت بیشتر از این حرفهاست. بغض تو گلوش…

رمان تقلب پارت 2 0 (0)

بدون دیدگاه
بابک و سارا رو به روی نانادی تو اتاقش می نشینند و هر کدوم سعی می کنن به شکلی حال و هوای نانادی رو عوض کنن. – بابا چرا انقدر بی حالی نانادی؟ تو که از خدات بود این کلاسا رو بپیچونی حالا چی شده که انقدر تو هم رفتی…
رمان تقلب

رمان تقلب پارت یک 5 (1)

1 دیدگاه
نام رمان : تقلب نویسنده : f_javid به نامش، به یادش و در پناهش می کنیم آغاز – ما…ما…ن… ماشینه رو افتادین… ای ول… – مرگ، دختره احمق، کر شدم! این چه جیغی بود؟ فکر کردم مُردی. چت شد یهو؟ – بلیط دبی رو افتادی شازده، فردا بلیط نگرفته نمی…