رمان آفرودیت و شیطان پارت 35
نیوراد ماشین را ناشیانه کنار ماشین آرس پارک میکند. دیاتا از بعد آن لحظه با لبخندی کنج لب ، سرکشانه نگاهش می کرد آن قدر این نگاهش طولانی بود که نیوراد را عاصی و بی طاقت کرده بود. کاش می شد دست میکرد در حدقه ی چشمان دیاتا و آن دو گوی کهربایی رنگ را بیرون می کشید تا