رمان دختر نسبتاً بد (بهار) فصل دوم Archives - صفحه 2 از 2 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان دختر نسبتاً بد (بهار) فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 7

  دستهامو مشت کردم و با همون صورت خیس بهش خیره موندم. خیلی دلم میخواست از خودم دفاع کنم و جواب توهینهاش رو بدم اما حس کردم سکوت در مقابل توهینهاش گزینه ی بهتری بود. نباید حرفی میزدم. نباید  بهش می توپیدم و به روش خودش   باهاش برخورد میکردم نامحسوس نفس عمیقی کشیدم تا کمی به خودم مسلط بشم و

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 6

  سوال نوشین فقط غیر منتظره نبود. بی ادبانه هم بود و من حدس میزدم یه جورایی واسه تحقیر و آزار من این سوال رو از همسرم پرسید وگرنه هیچ دلیلی نداشت که اون بخواد همچین سوالی از نیما  بپرسه … سرم به سمت نیما چرخیده شد. با اینکه خودش هم از این سوال خوشش نیومد اما خیلی ریلکس  جواب

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 5

  با اینکه نورهان پیش زن عمو بود و من طبق معمول وقتی از سر کار میومدم یه راست میرفتم اونجا و باخودم میاوردمش خونه   اما بعد از دیدن مهرداد اونقدر ناخوش و بهم ریخته شدم که حتی یادم رفت برم اونجا. هم میشه گفت یادم رفت و هم نه… با اون حس خراب حال نگهداری و سرو کله زدن

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 4

  بالای سر نورهان ایستاده بودم و صورت عزیزش رو تو اون حالت خواب عمیق تماشا میکردم درحالی که فکر و حواسم جای دیگه بود. از وقتی مامان اومد اینجا ودر مورد نوشین و خاله حرف زد دیگه نتونستم  اون آرامش قبلیم رو داشته باشم. یه جورایی سراسر آشوب و دلشوره و نگرانی شده بودم و آروم نمیشدم مگر وقتی

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 3

  سرم رو کج کردم و نگاهی دوباره به نورهان انداختم. سرگرم اسباب بازی هاش بود و همین باعث میشد وسوسه بشم با نیما تو انجام اون کاری که هی مقدمه اش می رفت همراه بشم. دو طرف حوله رو کامل کنار زد. یکس از دستهاش روی سینه ام بود و  دست دیگه اش وسط پام رو اهسته می مالوند

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 2

  موجی از لذت توی بدنم راه انداخت و همزمان پرسید: -هووووم…اعتراضی داری؟ سوالش رو پرسید و دستشو برد زیر حوله ی تنم. دستی که گرم بود و با تن سرد من تضاد و تناقض دلنشینی داشت. اول سرمو کج کردم و نگاهی به  نورهان  که تو عالم بچگونه ی خودش سیر میکرد انداختم و بعد جواب دادم: -آره! الان

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 1

  دست کوچولو و لطیف و تپل مپلش، بالا میرفت و خیلی آروم روی صورتم فرود میومد. این کارو چند بار تکرار کرد اما کمکی به بیدار کردن من نکرد هر چند لای چشمهامو کمی باز کرده بود. اونقدر خسته ام بود که دلم نمیخواست بیدار بشم. یه چرخه ی خسته کننده ای رو گذرونده بودم که رمقی واسم نگذشته

ادامه مطلب ...