رمان صیغه استاد Archives - صفحه 5 از 6 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 29

رمان صیغه استاد پارت 29

  نکنه بری سمت گناه! نکنه بگی الان که دیگه اون آدم قرار شوهرم بشه عیب نداره فلان کنم بیسار کنم… شرمنده اب دهنمو پایین فرستادم و گفتم مگه منو نمی شناسی ا ما من از این کارا نمی‌کنم نگران نباش من توی اون خونه فعلاً فقط و فقط به عنوان پرستار کار می کنم مادرم لبخند رضایت بخشی زد

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 28

رمان صیغه استاد پارت 28

    نمی‌خواستم مادرم دلگیر کنم خوب میدونستم مادرم به خاطر آینده من قبول میکنه ازدواج من و با این آدم … این آدم یه مرده اسم و رسم دار با خانواده پولدار و مناسب بود و نی که همیشه خدا ناتوان روی تخت افتاده بود برای مادر من آنچنان اهمیتی نداشت. ماشین رو که نزدیک خونه پارک کرد پیاده

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 27

رمان صیغه استاد پارت 27

  لباس پوشیده و آماده بود انگار دیر کرده بودم سریع بلند شدم و گفتم الان صبحانه تون آماده می کنم تا خواستم به سمت آشپزخونه برم بازومو گرفت و مجبورم کرد بایستم _ امروز با مادرت حرف میزنم به نظرم بهتر که در جریان رابطه ما باشه نظر تو چیه؟ با چشمای گرد شده به سمتش چرخیدم و گفتم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 26

رمان صیغه استاد پارت 26

  _اینجا چه خبره یعنی کسی توی خونه منه؟ گیتی ناتوان بهش زل زده بود و هیچ حرکتی نمی تونست بکنه هیچ حرفی نمی تونست بزنه تا ما بفهمیم توی این اتاق چه خبر بوده تیکه های گلدون و جمع کردم و اون زن و شوهر و تنها گذاشتم وقتی پایین رفتم نیم ساعت بعد هامون پایین اومد فکرش درگیر

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 25

رمان صیغه استاد پارت 25

    حصاره بازوهاش دور تنم کمتر نشد و دوباره زمزمه کرد _قبل از اینکه بیام اینجا پیشش بودم به خاطر آرام بخشی که بهش زدم خوابیده. سوالی پرسیدم که ذهنمو درگیر کرده بود همیشه دوست داشتم بدونم چطوری با گیتی خانوم آشنا شده سوالمو که به زبون آوردم انگشتش پوست صورتمو نوازش کرد و گفت منو اون خیلی تصادفی

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 24

رمان صیغه استاد پارت 24

  لبخندی بهش زدم و گفتم از بی حوصلگی خوابم برده اون دختره که قصد رفتن نداشت نگاهش به موهام بود اما جوابمو داد دنبال بهونه می گشت تا شب اونجا موندگار بشه اما باخبر نبود من جز گیتی یه نفر دیگه هم تو این خونه دارم و نیازی به اینکه اون بخواد برام تنهاییامو پر کنه ندارم . اخم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 23

رمان صیغه استاد پارت 23

  نگاهی به مانیتور و بعد به من کرد و گفت _حتما همینطوره وگرنه هیچ کسی وارد خونه نشده… از اون اتاق که بیرون آمدیم من به اتاق خودم و استاد به اتاق خودشو گیتی رفت لباس عوض کردم موهانو که بالای سرم جمع کرده بودم بافت مو با خیال آسوده از اتاق بیرون رفتم باید غذا آماده می کردم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 22

رمان صیغه استاد پارت 22

  یه قدم عقب تر رفتم و با ترس گفتم من روی زمین افتاده بودم از کسی کمک نخواستم خودش کمکم کرد دیدی که بخدا راس میگم فکم و توی دستش گرفت و گفت _خودش کمکت کرد یعنی من نگاه شو که بهت دوخته بود ندیدم یعنی میخوای بگی من انقدر نفهمم ؟ راستشو بگو چیزی بینتونه؟ سراسیمه و ترسیده

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 21

رمان صیغه استاد پارت 21

  نگاهی به کارهایی که امروز باید برای گیتی خانم انجام میدادم انداختم همه چیزش مرتب کردم آهنگ ملایم براش گذاشتم و اون آهسته چشماشو بست اتاقش و مرتب و تمیز کردم لباس های خودش را عوض کردم و به اتاق خودم رفتم باید برای رفتن به دانشگاه آماده می شدم رفتن به اونجا با دیدن نگار و دخترای دیگه

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 20

رمان صیغه استاد پارت 20

  نفس اسوده ای کشیدم دستمو روی دستش که دور تنم حلقه شده بود گذاشتم و گفتم بخوابیم اما اون با سوالی که پرسید منو واقعا شوکه کرد _ تو فکر می کنی دارم به گیتی خیانت می کنم ؟ سعی کردم حلقه دستاشو از دورم کمی باز کنم تا بتونم به سمتش بچرخم اما نمی شد و گفت _

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 19

رمان صیغه استاد پارت 19

    سریع به سمت آشپزخونه رفتم براش قهوه درست کردم روی میز گذاشتم نگاهم به صورتش افتاد هنوزم عصبی و ناراحت بود یعنی چی انقدر استاد و ناراحت کرده بود؟    به خودم جرات دادم و روی مبل نشستم سرشو بالا اورد و گفت _ مگه من گفتم برو بخواب نمیخوام خواب بمونی    آب دهنم و پایین فرستادم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 18

رمان صیغه استاد پارت 18

    دست دراز کردم یکی رو برداشتم درگیری صفحاتش بودم و گوشه اتاق نشسته بودم دیگه از بیرون خبر نداشتم دیگه نمیدونستم اونا رفتن موندن یا حتی اینجا چیکار داشتن مشغول خوندن این کتاب شدم چقدر زمان گذشت که در اتاق باز شد و با صدای استاد که صدام می‌کرد سریع ایستادم و کتاب و بستم به کتابی که

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 17

رمان صیغه استاد پارت 17

  روی تخت نشست دستی به صورتش کشید نگاهی به تن سیاه و کبود من انداخت و گفت _ دیدن این سیاهی این کبودیای روی بدنت باعث میشه که من روزی چند بار دلم بخواد که این خط و خش و روی تنت ببینم و دوباره تجدیدش کنم. درست مث آرایشی که شما دخترا هرچند ساعت یکبار تجدیدش می کنین

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 16

رمان صیغه استاد پارت 16

    نمی خواستم همچین کاری بکنم و از من عصبی بشه پس گفتم به خدا یهویی درو باز کردی ترسیدم فکرم جای دیگه ای بود بهم نزدیک شد درست روبروم ایستاد فکم و با سه انگشتش گرفت و گفت _فکرت کجاها بود ؟ لبم و با زبونم تر کردم و گفتم به خدا هیچ داشتم به این فکر میکردم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد پارت 15

رمان صیغه استاد پارت 15

  مادر مهربون من دستی روی موهام کشید _ ثواب داره دخترم زن بیچاره افتاده گوشه خونه تو رو خدا حواست خیلی بهش باشه ها نذار غصه بخوره اون الان کوه درده! پیشونی مادرم رو بوسیدم و گفتم چشم مامان خانوم نگران نباش با صدای زنگ گوشیم سراسیمه خودمو بهش رسوندم و تماس وصل کردم _بیا پایین جلوی درم حتی

ادامه مطلب ...