رمان محله ممنوعه جلد دوم Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان محله ممنوعه جلد دوم

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت آخر

  ** چشمامو باز کردم و با هین بلندی سر جام نشستم. مانی که کنارم نشسته بود، با هول گفت: -خوبی؟ چت شد یهو؟ سرم خیلی درد می کرد. دستمو گذاشتم رو پیشونیم و در کمال تعجب فهمیدم اندازه ی یه گردو باد کرده. مانی سریع توضیح داد: -بیهوش که شدی، قبل این که بگیرمت، با سر رفتی تو در!

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 13

  سپهر کنارم نشست و گفت: -دوستت دیر کرده. نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: -الاناست که بیاد دیگه… حرفم تموم نشده، زنگ درو زدن. لبخند دندون نمایی تحویل سپهر دادم و گفتم: -بفرما؛ اومد. سیا درو باز کرد. مانی در حالی که کوله پشتی رو دوششو جا به جا می کرد، با سرخوشی اومد تو و بلند سلام داد.

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 12

  علی با ابروهای بالا رفته به من نگاه می کرد. فریدم بهتش برده بود و اشکشم بند اومده بود. حالا نمی دونم بهتش به خاطر تلفظ چپندر قیچی منه یا به خاطر مفهوم جملاتیه که اون مرده بهم گفته! از بهت که در اومد با ناباوری گفت: -بهت گفت خلک مرنه، تشتی رش له قبرستاندا ده ا،حاج حیدر مو

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 11

  مانی هم فردا مرخص می شد و الان خونه اشون خالی بود. آدرس جای دیگه ای هم نداشتم. تو یه تصمیم احمقانه، ماشینو روشن کردم و روندم سمت خونه ی سیا. می دونستم الان خواب نیست و خیالم از این بابت راحت بود. اصولاً سیا وقتی افتاب طلوع می کرد، خوابش می برد! فقط اونجا به فکرم می رسید

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 10

  -من نمی فهمم. پس پدرام تو دنیای ارواح چی کار می کرد؟ -توضیحش خیلی پیچیده س. نمی شه تو کلمات خلاصه اش کرد. فقط اینو بدون من تنها کاری که از دستم برای پسرم بر می اومد رو انجام دادم. من و آرشیدا تونستیم روح ضعیف اونو تقویت کنیم. پدرام بیشتر از اینکه یه روح باشه، یه توده ی

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 9

  درو کامل باز کردم. داخل خونه، تاریک و ساکت بود. پرده هایی که جلوی پنجره ها بود، باعث می شد نور درست و حسابی داخل خونه نیاد و فضا رو سنگین کنه. مانی کنار یه مبل ایستاد و تشکچه ی مبلو بالا گرفت: -اینو نگاه کن. تشکچه با دست پاره شده بود. از روی رد پارگی، حدس زدم یارو

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 8

  -کیا؟ دماغشو چین داد و یه نگاه خنثی بهم انداخت: -نمی دونم. هیچ کس تواناییاشو همین طوری جار نمیزنه. این حرفش خیلی بی معنی و چرت بود. -پس تو چطوری می دونی سپهر و ساتیار و بقیه چیکار می تونن بکنن؟ -توانایی اصلی هر فرد، برای همه مشخصه. اما مثلا خود تو؛ با قدرتت فقط “یه” کار خاص می

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 7

  روم بود، اگه نفس هام آروم تر می شد، راحت تر بودم. هر لحظه فشار داشت داشت بیشتر می شد و نفس کشیدن سخت تر. یه دفعه صدای یه نفر پیچید توی سرم. به عربی، تند تند یه سری چیزا رو پشت هم ردیف می کرد که اصلا نمی فهمیدمش. انگار کلا درکمو از واژه ها از دست داده

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 6

  -من کجام؟ سینا چشم غره ای به پشت سرم رفت و رو به من گفت: -اینجا خونه ی ماست. البته یکم توضیحش پیچیده س. تو به خودت فشار نیار. برگشتم و پشت سرمو نگاه کردم. همون پسر سبزه رویی که تو خیابون دیده بودمش، بالا سر مبلی که من روش دراز کشیده بود، ایستاده بود. نگاهش به من بود

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 5

  -لباس گرم نداریم اینجا. می خوای یه پتو بدم دور خودت بپیچ؟ لبخند مسخره ای زدم و گفتم: -نه. قربون دستت. ترجیه می دم از سرما یخ بزنم. شامو که خوردیم، راه افتادیم. آخر سرم با اصرارای مانی، مجبور شدم یه پتو از سیا بگیرم و بپیچم دور خودم! دو تا دست برای جمع کردن پتو به اون گندی

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 4

  -مانی برگشت سمتم و بی حرف بهم خیره شد. -الان این چیزایی که گفتم، نظرتو در مورد من تغییر نداد؟ -چرا باید تغییر بده؟ -خوب… آخه می دونی… من دورگه ام. آدم نیستم. -تو آدم نبودنت که شکی نیست اما در مورد اون قسمت حرفت که نظرم باید عوض شه و این چرت و پرتا، باید یه چپ و

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 3

  -روز بعدش این زخم به وجود اومد. دوباره یه بهونه واسه راضی کردن خودمون پیدا کردیم و سر خودمونو شیره مالیدیم. عکس بعدی از ساق پای زخمی بود که انگار با چاقو روش یه ضربدر کشیده بودن. مثه بقیه عکسا بالاش نوشته بود: »چهارشنبه 16/6/93» -من از همون اول از زخمات عکس انداختم و نگه داشتم. همه شونو با

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 2

  -باور نمی کنم. -فقط یه پدرام وجود داره و اونم تویی. -من می… -این بحث تموم شده ست پدرام. من الان واقعا خسته ام و می خوام بخوابم. اگه کاری نداری، قطع کنم. چیزی نگفتم که خدافظی و قطع کرد. گوشی رو تحویل مانی دادم و با کلافگی رو تخت خوابیدم. مانی هم کنارم دراز کشید و پرسید: -حالا

ادامه مطلب ...

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 1

  خلاصه: مرگ ناگهانی حسام همه رو شوکه کرده. سیاوش، فرید و علی که به این مرگ مشکوکن؛ دنبال دلیل اصلی این اتفاق می گردن. پدرام، پسر مرموزی که ادعا می کنه دوست حسام بوده، دنبالشون راه میوفته تا اونا رو از خطر دور نگه داره. اما چرا؟ جوابش فقط سه کلمه است؛ پدرام همون حسامه. مقدمه: تغییر ناگهانی یه

ادامه مطلب ...