رمان آووکادو پارت 132
دختر پر نیاز زمزمه کرده بود و اما دوباره پس زده شده بود…. – نفس گفتم نکن.. چرا نمی فهمی؟ صدایش کمی بالا رفته بود و دخترک را با دلخوری عقب رانده بود. – چرا اومدی وقتی نمیخواستی؟ سوال دختر را بی جواب گذاشته و دستش را به نیت پیدا کردن تلفن همراهش روی کاناپه کشید.. – گوشیم کو؟