چشمانے غرق בر عسل
چشمانے غرق בر عسل🧡 (کارن) کمربندمو بردم بالا….. محکم روی بدن سفیدش کوبیدم که جیغ بلندی کشید…. _ای…ارباب زاده….. ضربه دوم رو زدم +ببند دهنتو هر ضربه رو میشماری صدای هق هقش بلند شد ضربه سوم رو زدم…. که دوباره جیغ زد….. فریاد زدم +نشنیدم…. ضربه بعدی شروع کرد با درد شمردن _ی…ک….د.و….س…ه….چهار…پنج….شیش….هفت.. کم کم صداش آروم شد با