14 دی 1400 - رمان دونی

روز: 14 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 85

فرزاد حاضر نبود بگه ازم متنفره.نه میگفت و نه حتی بهش اشاره میکرد. فقط سعی میکرد من رو از خودش دور کنه اما موفق نبود. برای اینکه مطمئن بودم اون هم دوستم داره… مطمئن بودم! حرفهاش رو که زد ازم رو برگردوند و راه افتاد سمت خونه اش و من بازهم به دنبالش رفتم. هرجا اون قدم میگذاشت، میشد جای

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 87

#پارت_۶۹۴ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 مسواک زدم و با خشک کردن دست و صورتم از سرویس اومدم بیرون و به سمت کمد لباسها رفتم! روی ردیف رگال، اون لباس خوابهای ساتن که یه پیرهن و یه شلوار ساتن با گلهای آبرنگی ابی بود چشمم رو گرفت. خسته از هر نوع لباس زیری لخت مادر زاد شدم و تنها همونهارو پوشیدم…

ادامه مطلب ...