رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 13
سپهر کنارم نشست و گفت: -دوستت دیر کرده. نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: -الاناست که بیاد دیگه… حرفم تموم نشده، زنگ درو زدن. لبخند دندون نمایی تحویل سپهر دادم و گفتم: -بفرما؛ اومد. سیا درو باز کرد. مانی در حالی که کوله پشتی رو دوششو جا به جا می کرد، با سرخوشی اومد تو و بلند سلام داد.