19 خرداد 1401 - رمان دونی

روز: 19 خرداد 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 13

  سپهر کنارم نشست و گفت: -دوستت دیر کرده. نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: -الاناست که بیاد دیگه… حرفم تموم نشده، زنگ درو زدن. لبخند دندون نمایی تحویل سپهر دادم و گفتم: -بفرما؛ اومد. سیا درو باز کرد. مانی در حالی که کوله پشتی رو دوششو جا به جا می کرد، با سرخوشی اومد تو و بلند سلام داد.

ادامه مطلب ...

رمان رسپینا پارت 22

  ضربه اش به قدری کاری بود که سمت راست صورتم گزگز کنه و از درد حسش نکنم ، با این حرکت صدای جیغ دخترا بلند شد ، دردش به قدری بود که اشک تو چشمام جمع شد نمیتونستم ساکت بمونم _تو چه گوهی خوردی؟ کی بهت اجازه داد همچین غلطی کنی ؟ و به جبرانش دستمو بردم بالا که

ادامه مطلب ...
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 103

  صدای رحمان باعث شد تا از جا پریده و دستش را روی قلبش بگذارد. _ سلام خانم مهندس… چه زود تشریف آوردین؟ افرا به سمت رحمان چرخید. _ ترسیدم مرد حسابی! رحمان حق به جانب زمزمه کرد: _ والا منم جا خوردم از اینکه این وقت صبح شمارو اینجا دیدم. افرا بی‌توجه به او پرسید: _ دامپزشک این هفته

ادامه مطلب ...

رمان ناسپاس پارت 1

  تور روی صورتم رو دادم بالا و با انزجار نگاهی به نیش وا شده ی تا بناگوش شفیق انداختم.بخاطر بدهی های بابا باید میشدم زن این مرتیکه ی چندش که 20 سال ازم بزرگتر بود و عقل و شعورش در حد و اندازه ی جلبک دریایی. صورت چرکش حالمو بهم میزد.گرچه عادت داشتم به تن دادن اما تصور اینکه

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 108

  سرش گیج رفت چشمانش سیاه شده و تمام بدنش یخ زده بود دستش را به شانه هومن گرفته بود تا نیفتد هومن با اطمینان گفت: _یعنی چی خانم ؟ اشتباه شده _یعنی نامزدتون چهار ماهه باردارن _آزمایش یک نفر دیگه رو اشتباهی به ما دادید _خیر ، دلارای فرهمند دلارای سعی کرد صحبت کند اما نتوانست چشمانش تار شد

ادامه مطلب ...

رمان خلسه پارت 47

  ۱۴۴پارت افرا و لیلی با شنیدن خبر خواستگاری به خانه‌ی مارال حمله کرده بودند و در اتاقش مشغول انتخاب لباس و کفش برای او بودند. از کارها و هیجانشان خنده‌اش میگرفت و با لذت به جر و بحثشان نگاه میکرد. _ببین لیلی بزار قرمز بپوشه چشم مادرشوهره رو اول کاری دربیاره _نه افرا باید رنگ ملایم بپوشه، همین پیرهن

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 111

  بازم نشد حرف بزنم.. بازم از گفتن حقیقت دور شدم و مجبورشدم زبون به دهن بگیرم.. وقتی فهمیدم قلبش درد گرفته خفه خون گرفتم و طبق معمول سکوت کردم! عزیز ازجاش بلند شد و رفت توی اتاقش! پروانه مثل مجسمه خشکش زده بود وبهت زده فقط به نقطه ای خیره شده بود! دلم میخواست برم.. دلم به هرجهنمی راضی

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 21

  گندم با دست آزادش ، چشمان خیسش را پاک کرد : – نسرین همیشه زود می اومد ……….. قرار نبود این همه دیر کنه ، نمی دونم کجا مونده . – نگفت میره باهاشون که چه غلطی کنه ؟ – می گفت میره خونشون و تمیز کنه . یزدان پوزخندی از حرص روی لبانش نشاند و دست از بازوی

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 87

  با اینکه وقتی دیدمش نتونستم خودم و کنترل کنم و پریدم بغلش.. با اینکه توی اتاق پروی مغازه فاصله امون انقدری کم بود و حالمون انقدر منقلب که چیزی نمونده بود اولین بوسه امون رقم بخوره ولی.. خب.. نمی شد که این چیزا رو انقدر راحت به زبون آورد.. من خودمم تو اون موقعیت ها شرایط خوبی نداشتم و

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 39

  _اما سارا این ماجرا دوتا نکته داره که اگه بشینی منطقی وحساب شده یا به نوعی کارآگاه بازی روش فکر کنی میفهمی یه چیزایی باعقل جور درنمیاد! _چه چیز هایی؟ _ببین اول میریم یه نگاه به تقویم میندازیم ویه نگاه به تاریخ فوت بنیامین! _خب؟؟؟؟ دوباره دوربین رو گرفت روی سنگ قبر و روی تاریخ زوم کرد و ادامه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 183

  تشخیص اینکه چه آزمایشی گرفتن سخت نبود ولی باید مطمعن میشدم با این فکر سمت همون اتاقی که ازش بیرون اومدن رفتم و با هزار جور خواهش و التماس و دوز کلک کاری کردم تا بالاخره بهم گفتن چه آزمایشی گرفتن آزمایش بارداری بود اونم با جواب مثبت پس آورده بودتش تا از صحت حرفاش مطمعن بشه چیزهایی که

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 182

  چرا همه جوره داشت آزارم میداد… اونقدر غرق در فکر کردن به بدبختی ها و گرفتاری ها و گریه کردن و اشک ریختن بودم که متوجه نشوم فرزاد اومده داخل اتاق. و اینو وقتی متوجه شدم که نشستنش رو روی تخت احساس کردم. دستمو گرفت و عاجزانه گفت: -گریه نکن…لطفا! اصلا فکر نمیکردم بخواد بیاد اینجا. از حضورش توی

ادامه مطلب ...