رمان آرزوی عروسک پارت 39

2.7
(3)

 

_اما سارا این ماجرا دوتا نکته داره که اگه بشینی منطقی وحساب شده یا به نوعی کارآگاه بازی روش فکر کنی میفهمی یه چیزایی باعقل جور درنمیاد!
_چه چیز هایی؟
_ببین اول میریم یه نگاه به تقویم میندازیم ویه نگاه به تاریخ فوت بنیامین!
_خب؟؟؟؟

دوباره دوربین رو گرفت روی سنگ قبر و روی تاریخ زوم کرد و ادامه داد:
_نوشته هفده فرودین سال ….!
_خب؟؟؟؟
_بعداز تعطیلات عید بود که به بنیامین تهمت دزدی زدن و بنیامینم چون پسر خیلی مغروری بود بهش حسابی برخورد و زیر بار حرف زورپندارها نرفت و اون روز توی کارخونه قیامت به پا کرد…

به پندار حمله کرد و تقریبا خونین و مالینش کرد و اتفاقا آرش هم اومد و یه فصلم با آرش درگیر شد و خلاصه جوی همه کارمندها بی آبرو شد و بعداز اونم دیگه هیچوقت ندیدیمش!
واین تاریخ روی سنگ قبر یعنی دقیقا سه روز بعداز اتفاق!

_چی؟؟؟؟؟ نکنه کشتنش؟ نکنه این
عوضی ها به قتل رسونده باشنش؟؟؟
_نه سارا نه.. دارم بهت میگم بنیامین خودکشی کرده واینارو باخوندن دلنوشته های نسیم که توی کامپیوترش نوشته بود فهمیدم!

_آخ الهی بمیرم.. بیچاره نسیم.. چطور تونسته زنده بمونه؟ چطور این خانواده اینقدر پست هستن که هنوزم با این دختر بدبخت هنوزم دشمن هستن!
_سارا یه ذره خنگ بازی هاتو کنار بذاری بخدا دنیا خیلی قشنگ تر میشه ها!!
هیچکس هیچکسس! نسیم رو نمیشناسه و ندیده بجز من که اون شب خواست خدا بود من توی اتوبان ماشینم خراب بشه بنیامین کمکم کنه منم اون دخترو ببینم!

بنیامین بی نهایت غیرتی بود و حتی نمیذاشت آفتاب و مهتاب نسیم رو ببینن و طبق دلنوشته هایی که من خوندم نسیم حتی نمیدوسته شوهرش کجا کار میکنه!!!!

_گیسوچی رو میخوای به من بگی؟ میشه واضح تر حرف بزنی؟
_چی واضح ترازاین؟ نسیم به آرش نزدیک شده تا انتقام عشقشو ازاون خانواده بگیره وتمام!
_تو دیونه ای گیسو! برو خودتو به یه آسایشگاه روانی تحویل بده! این دختر داره تو تب عشق آرش میسوزه و تصمیمشم فقط ازدواج با آرشه نه هیچ چیز دیگه!

_سارا تو مگه فیلم رو ندیدی؟؟؟ به نظرت اون دختر داغون که حاضربود خودشم توی قبر چال کنن میتونه توی چندماه باکسی دیگه؟؟ اصلا بره… ومحال ترینشم این باشه که مثلا عاشق هم بشه.. اما دیگه رفتن با پسر همون کارخونه دار که باعث مرگ شوهرش شدن خیلی مسخره نیست؟؟؟ تازه به این شدت هم عاشق ومعشوق بشن؟؟؟ اصلا این ماجرا گوه میزنه به کلمه ای به نام عشق!!!

_نمیدونم گیسو.. شاید همه ی این ها یه فرضیه باشه و آرش و نسیم هم یه گوشه ای ازاین دنیا همدیگه رو دیده باشن وعاشق شده باشن واون دختر بدبخت هم حتی ندونه این پسر همون کارخونه داره و هرگزهم محل کار بنیامین رو پیدا نکرده باشه! آخه ما ازکجا بدونیم واسه چی باید الکی تهمت بزنیم و حق عاشق بودن و زندگی کردن رو ازاون دختر بگیریم؟

طبق تاریخ روی قبرش پنج ماه دیگه میشه سومین سالی که بنیامن فوت کرده اما چیزی که من ازاین رابطه میدونم یکساله که شکل گرفته! پس همه ی این چیزا فرضیه هستن و من حتی اگه سفته هام کار دستم بده و مجبوربشم به زندون بیوفتم عشقشونو بهم نمیزنم وصبرمیکنم یکسال قراردادم تموم بشه ومیرم پی زندگیم!

_یعنی چی سارا؟؟؟ ازکدوم زندگی حرف میزنی؟ از عشقی که قربونی شد؟ از دلت که ازش هیچی جز خاکستر نمونده؟؟ اونا زندگی تورو ازت گرفتن وتونمیخوای کاری کنی؟ پس واسه چی منو پیگیر زندگی نسیم کردی؟

_اشتباه نکن گیسو.. این خانواده زندگی من رو ازم نگرفتن و برعکس! به من زندگی دادن.. به بابام جون دوباره و به خانواده ام یه زندگی که ازنو ساخته شد.. گیسو اگه بابای من میمیرد چی میشد؟ بدون شک مادرم هم میرفت.. بعد از مامان وبابا سارگل چی میشد
؟ یا خودکشی میکرد یا تااخر عمرش آیشگاه روانی بستری!

_من چی؟؟؟ عشق کوهیاری که انگ هرزگی بهم چسبوند و میخواست واسه یه شب خوش گذرونی و خالی کردن مردونگیش کرایه ام کنه واسم کافی بود؟ جای خانواده ام رو واسم پر میکرد گیسو؟؟؟

هرگز!!! آره عشقمو توی اتفاق ازدست دادم و ذات واقعیشو دیدم درست!! اما الان یه خانواده دارم که دارن توی آرامش زندگی میکنن.. بدون بدهی های بیمارستان بدون قلب درد های مداوم بابا…

حداقلش دیگه شب ها راحت می خوابن و دیگه شب زنده داری نمیکنن که مبادا یک لحظه غافل بشیم و بابامون بمیره!!
من خودم عشقمو ازدست دادم ومیدونم داغی که رفتن عشق به دل میذاره چقدر سخته…

نسیم هم یک بار به بدترین شکل ممکن این داغ به قلبش نشسته و من با خودخواهی یک باردیگه این کار روباهاش نمیکنم به درک که دختر بد حجاب یا قبل از آرش عشق رو تجربه کرده!

مهم اینه آرش قبول کرده و عاشق هم هستن! گور بابای پندار و هرکس که چشم دیدن این عشق رو ندارن! من به شخصه ازهمین امشب خودمو کنار کشیدم و ازتوهم ممنونم که کمکم کردی و از آتیشی که قرار بود به جون اون دختر بندازم نجاتم دادی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
1 سال قبل

خاک تو اون فرق سرت 😐

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x