30 خرداد 1401 - رمان دونی

روز: 30 خرداد 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 9

  سگ لرزه بگیرم یا شوخی است؟! این آدم…با این ریخت و قیافه…با این خروسِ وحشی ای که در دست دارد…با این طرز حرف زدن و برخورد…همسایه من؟!! بی اراده و از سر حیرت می خندم: -زِر…شوخی میکنی! بد نگاهم می کند! آب گلویم را با سر و صدا پایین می دهم و میگویم: -آقای…همسایه؟! قدمی جلوتر می آید: -آره

ادامه مطلب ...
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 114

  افرا سرش را به چپ و راست تکان داد. _ نه ناراحت نیستم که… یکم مضطربم. تارخ متعجب تر از قبل پرسید: _ مضطرب برا چی؟ من که پیشتم. افرا در جواب دادن کمی مکث کرد. واقعا نمیفهمید چگونه باید این موضوع را بر زبان میآورد. پریود شدن یک اتفاق طبیعی در بدن هر زنی بود. درک نمیکرد برای

ادامه مطلب ...

رمان ناسپاس پارت 12

  به حرفهاش اهمیتی ندادم و از اتاق رفتم بیرون.من آدمی نبودم که بخاطر پول دست به هرکاری بزنم. اگه بودم هم یه اینبارواز خیر حقوق گرفتن میگذرم تا ببینم بعد خدا چی میخواد! یعنی این ترجیح خودم بود.ترجیح میدادم گشنه بمونم اما دست به نامحرم نزنم حتی اگه اون نامحرم سام مرصاد باشه! دمپایی هام رو از پا درآوردم

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 83

  بگردم دور صدات كه اين طوري خسته است هامونم! حالا من بدون شنيدن صدات چه جوري زندگي كنم؟! در و باز كردم و داخل رفتم. روي تختش دراز كشيده بود و از دستي كه روي سرش بود، تشخيص مي دادم كه سرش درد مي كنه. دستش و يه كم بلند كرد و زير چشمي نگاهم كرد. دوباره چشماش و

ادامه مطلب ...

غزال گریز پا پارت 43

    غزال با لبخند در جلوی ماشین را باز کرد سوار شد :   سلام   – سلام عشقم ، چطوری ؟   عالی ‌، تو چی ؟   – تا وقتی تو خوب باشی منم خوبم .   اوووووو بهت نمیومد انقد حرف های قشنگ بلد باشی جناب رئیس .‌   – هر مردی این حرفارو بلده ولی

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 119

  پشت در ایستاد و نفس عمیقی کشید تا شاید اشک هایش بند بیاید چشمانش را بست باد سردی صورتش را نوازش کرد پشت سر هم اکسیژن را با شدت به وارد ریه هایش کرد و بالاخره آرام شد آرامشی ظاهری…. بدون اینکه فکری برای چشمان قرمز شده و صورت ملتهبش بکند وارد خانه شد حاج خانم با دیدنش مثل

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 122

  برگشت.. ازهمون دورهم میشد خشم توی صوتش رو تشخیص داد.. اومد نزدیک و باچشم های خواب آلوده گفت: _بفرمایید؟ _سلام وقتتون بخیر.. عذرمیخوام مزاحمتون شدم.. من دنبال نامزدم میگردم.. حدس میزدم اینجا اومده باشه.. میخواستم ازشما بپرسم ممکنه کسی هنوز داخل باشه؟ بدون اینکه جواب سلامم رو بده با بدخلقی جواب داد: _این وقت شب نامزدشما اینجا چیکار میکنه

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 32

  نمی خواست توجهی را به خودش جلب کند …………… آمده بود تا تنها به قولش عمل کند و گندم را با خودش ببرد و در جایی که در امان از هر تهدیدی باشد ، سکونتش دهد . الان برخلاف چهار سال پیش ، آنقدر پول در حسابش داشت که حتی می توانست همه اون گاراژی که ارثیه خودش بود

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 98

  خب طبیعی بود.. چهره درب و داغون شده و سر و پای شکسته که چند هفته ای درگیرش می کرد هرکسی رو می تونست به نقطه جوش برسونه.. به خصوص با دیدن و شنیدن رفتار و حرفای خونسردانه من.. ولی خب چه می شه کرد.. هدف همین بود! – خدا بد نمیده.. ولی بعضی از بنده هاش که بدجوری

ادامه مطلب ...

رمان انتقام یا عشق (خون آشام)پارت نهم

صدایی از پشت سرش شنید با استرس زیادی برگشت استرسی ک تنها ناشی از حال بد سینره بود. گتی گفت -به به انیسا جان شما کجا اینجا کجا.؟ فکر نمیکردم ک داداشت بزاره بیای اینجا البته ب خودشم گفته بودم ک یه روز ب خاطر اون دخترهـ… همممم اسمش چی بود.؟ وقتی سکوت انیسا را دید خودش ادامه داد: -اها

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 50

  با یک چشم به هم زدن مرخصی و روزهای خوب کنار خانواده بودن گذشت و باید برمیگشتم سرکارم! توی اون یک هفته بیخیال تایم خوابم شده بودم وتا لنگ ظهر می خوابیدم، واسه همونم برنامه هام به هم ریخته بود! _رسیدیم خانوم، همینجاست؟ باصدای راننده آژانس چرتم پاره شد و به خودم اومدم! فک شل شده خواب آلودم رو

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 193

  اولینبار بود از مامان خجالت کشیدم چون میدونستم رو گردنم پر از خونمردگی هاییه که حاصل روابط متعدد این‌چند روز تو خونه ی شهرام بود. یا شاید هم بهتر بود بگم حاصل کرم ریختنهای خودم وگرنه آقا همیشه مخالف این بود حتی من کنارش توی اتاق خوابش باشم! هه! مرور این صحنه چقدر بد بود چون هی بهم یاوار

ادامه مطلب ...