رمان رسپینا پارت 113
سعی کردم آرومش کنم اما نمیشد _قسم خوردم کاری نکنم؟ من گو°ه خوردم ، مادرشو به عزاش میشونم ، فقط شکستگی ؟ من بودم میکشتمش ، مرگ کمشه _تو غلط کردی ، کاری نمیکنی دارم میگم بهت ، رادانم قسم خورده کاری باهاش نداشته باشه ، الکی شر درست نکن دوباره ، یه چیز بود تموم شد رفت _تموم