7 دیدگاه

رمان مجبوری نفس بکشی، پارت دوم

4.8
(4)

سکوت بینشون پر شد، تصمیم گرفتم برم جلو

-نمیشه یا نمیخوای؟؟چیه که دارید ازم پنهون میکنید؟

شوکه شدن، هول شدن

علی-امم چیزه خب بعدا میگم بهت

نازی-یا همین الان میگی یا دیگه نه من نه تو پسرم

علی-ماماننن

نازی-همین که گفتم

و از آشپزخونه رفت بیرون سعی کردم دوباره اون نقاب ترسناک و سرد و پر از نفرتم اومد روی صورتم،

-خب می‌شنوم

با من من گفت-خ،خ،خ، خوب باید قبل از اینکه بهت بگم بقیه رو هم با خبر کنم

سرد نگاهش کردم و رفت

آخ، بوی عطرش مثل سابق بود. ی صدایی گفت نه نه نه عسل یادت نمی یاد رفتی خونش، با یه دختر بود؟ یادت نمیاد تیشرت علی تن دختره بود؟یادت نمی یاد یا نفهمی؟ به صدایی ام گفت، اما از چشاش میشه خوند غمگین بود

باز اون صداهه گفت خفه شو بابا، یادت نمی یاد چه شبایی کابوس میدی؟

رفتم و یک لیوان آب خوردم تا این بحث تموم شه، طاقت نداشتم گوش بدم بهشون

یک ربع گذشت سپهر صدام زد و رفتم توی سالن

عمو سامان- دخترم واقعا میخوای بفهمی؟

-آره میخوام بفهمم باید بفهمم

سامان-باشه، برید بیرون توی حیاط صحبت هاتونو بکنید فقط عسل جان بعد از شنیدن اینها، سریع بیا پیش خودم باشه؟ باید باهات حرف بزنم ناسلامتی روانشناسم

لبخند زدم-باشه عمو جون

با علی رفتیم توی حیاط و نشستم روی تاب و اونم کنار نشست

چند لحظه ای سکوت بود

-نمی خوای بگی؟

-یادته روزی که اومدی در خونم و اون دختر رو دیدی؟

لرز بدی به تنم وارد شد

-اوهوم

-دختر دوست بابام بود، دوست پسرش میخواست واسه تولدش سوپرایزش کنه از قضا دوس پسرش رفیق صمیمی من بود گفت دوس دخترش رو ببرم خونه تا اون با کیک بیاد منم بردمش و وقتی داشت چایی می‌ریخت چایی روی لباسش میریزه منم ک لباس دخترونه نداشتم پس یکی از تیشرت هامو بهش دادم وقتی تو اومدی داخل، واقعا نمی دونستم چیکار کنم تا فکر بد نکنی اما تو خودت رو دو سال الکی زجر دادی هم من هم خودت، میتونستی به حرف هام گوش کنی نمیتونستی؟ (جلوم زانو زد) عسل من هنوزم دوست دارم هنوزم میخوامت خیلی ام میخوامت

خندیدم-مث سگ داری دروغ میگی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rahs
Rahs
1 سال قبل

پارت یازده ب بعد رو کی میذارید

ثنا
ثنا
1 سال قبل

😂😂😂😂 قشنگ

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

😍❤
فقط میشه پارتا رو طولانی تر کنی🙃

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

مرسی گلم🙃❤
شما نویسنده دلارای هستین؟

Nahar
Nahar
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

چ دلیل چرتی بود😐😐😐

حالا بخاطر ی چیز الکی هی دل دل میکردن؟؟😐😐

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x