9 مهر 1401 - رمان دونی

روز: 9 مهر 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 81

  _تو به من گفتی مادرت و میارم پیشت. دو روز نشده حرفت و عوض کردی؟ مرد نیستی؟ مشت ارسلان جمع شد روی زانویش: مواظب حرف زدنت باش یاسمین. به چه حقی سرت و انداختی پایین و اومدی تو اتاقم؟ یاسمین دستش را در هوا تکان داد: تو به چه حقی میخوای مامانم و بفرستی از ایران بره؟ بازم گولم

ادامه مطلب ...
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 111

  -به خاطر بی خوابی دیشبه… جدی نگیر… برمیگردد… و من همچنان نگاهش میکنم. و او… وقتی میخواهم داخل شوم، دوباره رو به من میکند و میپرسد: -نگفتی چه مدلی خوشِت میاد بکنم! دهانِ باز مانده ام بسته نمیشود. او دستی در هوا تکان میدهد و دوباره به سمت در خانه اش برمیگردد. اینبار کلید می اندازد و میگوید: -هرجوری

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 223

  در اخر حوله ی او را دور خودش پیچید و با همان موهای خیس از حمام بیرون زد با دیدن جعبه ی روی تخت ابروهایش بالا پرید کنجکاو یادداشت رویش را خواند ” با این برام برقص ” بهت زده لباس را بالا آورد و هرلحظه متعجب تر شد لباس رقص نبود! حتی از لباس رقص های نیمه شب

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 64

  دست شاهین خان روی شلوارم از حرکت ایستاد و انگار صدام رو شنیدم..سرش رو که پایین بود، اروم اورد بالا… بدنم یخ کرد و با وحشت نگاهش کردم.. چشم هاش رو ریز کرد و نگاهی به پنجره ی اتاق کرد و دوباره با چشم های به خون نشسته نگاهی به من انداخت…. دستش اومد سمتم و گردنم رو محکم

ادامه مطلب ...
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 32

  برگشتم و چشمم دوباره به کبودی کنار لبش افتاد. دستم رو جلو بردم و لمسش کردم. تازه بود! یادمه وقتی جلوم ازحال رفت هم لبش کمی خونی بود! – کدومتون روش دست بلند کرد؟ راشد دستش رو به‌علامت تسلیم بالا برد و قدمی به عقب برداشت. – کار من نبود… ندا سریع گفت: یاک، ما که نمی‌دونستیم اون… نگاهم

ادامه مطلب ...
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 61

  با احتیاط دوباره گوشیم رو در آوردم ولی تمام حواسم به پنجره اتاق سروش بود. تا می تونستم رفتم پشت درخت قایم شدم چراق قوه گوشیم رو انداختم روی کاغذ و به زور با همون دستم بازش کردم. روش فقط چند تا نقطه و خط بود هیچی ازش سر در نیاوردم. خط نقطه نقطه خط خط…. همینطور ادامه داشت.

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 106

  یزدان به سمت اطاق گندم به راه افتاد و قفل در را با کارت خودش که یک جورهایی شاه کلید تمام درهای این خانه نیز محسوب می شد ، باز کرد و قبل از اینکه وارد شود ، سرش را سمت نگهبانی که با قیافه ای خشک و جدی و پا به عرض شانه باز کرده ، آماده باش

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت 4

سرش تو گوشی بود هی پوزخند می‌زد رفتم جلوتر   +  آقا منو صدا کردین؟!   سرشو که آورد بالا محو چشمای عسلیش شدم چقدر رنگ چشماش آدمو جذب میکنه   یکی محکم زد تو میز که اومدم به خودم مارال خاک تو سرت دختر باز خراب کردی…   کوروش: مارال با توام حواست کوجاست؟!   +  ببخشید آقا حواسم

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 200

  حین کف مالی کردن موهای خوش بوش با افسوس ادامه دادم: – حیف دارم می شورمشون.. اینجوری بوی بادومش می ره.. رفتی خونه حتماً مارک کرم موت و برام بفرست یکی برات بخرم.. واسه وقتایی که اینجا می ری حموم لازم می شه.. پوزخندی زدم و درحالیکه سعی می کردم نگاهم به لب آش و لاش شده اش نیفته

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 151

  من توزندگیم اشتباهات زیادی کردم اما آمنه همه زندگی منه.. چرا پدرت رو شکنجه میکنی؟ _پدر؟ کدوم پدر؟ توچه پدری درحق من کردی؟ مادربچه ی تو همون زنیکه ی خرابه و بچه ات همون حرومزاده اس که ادعا میکنن تو پدرشی! شکنجه ات میکنم؟ مگه دروغ میگم که شکنجه بشی؟ مگه غیراز اینه که مامان بافهمیدن گند کاری هات

ادامه مطلب ...