5 دی 1401 - رمان دونی

روز: 5 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 1

    با حس خیسی روی لب‌هایم خواب از سرم پرید…   تنم داغ شده بود… من هم با ولع لب‌هایش را به دهان کشیدم…   – اوف… چه‌قدر داغی تو دختر…   صدایش کنار گوشم می‌آمد اما تنم کرخت بود، نمی‌توانستم تشخیصش دهم.   گرمی تنش دوست‌داشتنی بود و من انگار همه‌ٔ وجودم را به حرکت دست‌های گرم او

ادامه مطلب ...
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 98

    _ خب من چی کار کنم؟ تقصیر منه؟   _ آره. _ تقصیر منه؟ _ آره. تقصیر توعه که اینقدر خوبی که من دل بستم بهت.   _ خب الان دیگه خوب نیستم. و میگم نمیام بیرون.   _ بازم فرقی نمی کنه. من تو رو می شناسم _ برو مازیار. آه کشید.   _ فکر کنم تا

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 142

        گندم که با پاهای برهنه راحت تر می توانست بچرخد و مانور دهد ، چند قدمی عقب رفت و روی نوک پنجه های پایش ایستاد و دستانش را به طرفین باز کرد و چرخی دور خودش زد و دامن لباسش را به حرکت درآورد ……….. لباس های اینچنینی او را یاد کارتن های دوران کودکی اش

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 238

      حتی برنگشت نگاهم کنه.. بلافاصله بعد از حرفم با همون قیافه یخزده و بی تفاوت از تو کیف کوچیکش یه رژ لب قرمز درآورد و بعد از پایین کشیدن آفتابگیر ماشین.. خیره به آینه مشغول رژ زدن شد. ولی رنگش جوری جیغ و غلیظ بود که خیلی سریع پشیمون شدم از حرفم و مچ دستش و که

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 90

    کم کم اخماش رفت توهم و با حرص به من نگاه کرد… رو تخت نیم خیز شد که جیغی زدم و سمت در دوییدم اما از پشت کشیده شدم تو بغلش! سرش تو گردنم فرو کرد و گفت: _کار را که‌ کرد آن که تمام کرد…خیلی چیزای دیگم تو این جور وقتا هست که به کار میاد، شاید

ادامه مطلب ...