10 بهمن 1401 - رمان دونی

روز: 10 بهمن 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 110

    سعی کردم اون شب رو به چیزی فکر نکنم.   و فقط کنار مامانم باشم. و لذت ببر م.   از زندگی. از بودن. از نفس کشیدن   از داشتن خانواده. از هرچی که داشتم. فقط لذت ببرم.   همین. چون فکر و خیال زیاد آدم رو پیر می کرد   جلوی کار و فعالیت رو می گرفت.

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 157

          یزدان دست از دور شانه های او آزاد نمود و دست سمت کت در تنش برد و آن را درآورد و گره کرواتش را شل نمود :       ـ تو این مدت انقدر فکر و ذکر تو سرم ریخته که وقت سرخاروندن ندارم ، دیگه چه برسه به شنا کردن .    

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 6

    لب بر هم می فشارم و آرام سر تکان می دهم! کی و چه زمانی حورا جان صدایم زده بود ، نمیدانم! خیره به گچ پای قباد، اشک ریختم ….   صدای مادرش که به سمت در اتاق می رفت آمد:   -میرم یه آب قند بگیرم از دست رفتین شما ها! مادر دورت بگرده قبادم!   صدای

ادامه مطلب ...
رمان دالاهو

رمان دالاهو پارت 22

    خجول خندیدم که از نگاه یاسر دور نموند و کارتش رو روی میز گذاشت و همزمان جواب داد: – گردن من از مو هم باریک تره.   بازو رو محکم گرفتم. چقدر یهویی مظلوم شد. بعد از کی تعارف و ازین حرفه بالاخره گوشی رو با سیم کارتی که همونجا به نام خودش زد و توی گوشی انداخت

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 254

      با حرف شعبانی سرگرد خودکارش و برداشت و مشغول نوشتن شد: – پس بمونید تا از همون راهی که گفتم قضیه مشخص بشه.. – یعنی.. یعنی من تا چند روز دیگه باید تو بازداشتگاه بمونم؟ سرگرد سرش و بلند کرد و خیره شد تو صورت خیس از اشک من که مسلماً هیچ رنگی توش به چشم نمی

ادامه مطلب ...
رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 16

    کفش خیسم را درآوردم… پاهایم یخ کرده بود…   – کجا رو دارم برم مامان جان… رستوران بودم…   کاپشنم را از دستم کشید و چپ‌چپی نگاهم کرد.   – فرخنده پنجاه بار زنگ زد کارت داشت می‌گفت گوشی‌تو جواب نمی‌دی! کیسان بهش گفته دو‌سه ساعت پیش زدی بیرون!   خودم را به بخاری کنار راهرو چسباندم یخ

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 124

    نفس عمیقی کشیدم و در آخرم هیچی ارسال نکردم. اشکامو پس زدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم گوشی و انداختم کنار و پاشدم از آینه به خودم نگاهی انداختم چشمای روشنم دورش قرمز شده بود سبزیش بیشتر از همیشه دیده می‌شد ولی زیر چشمام سیاه و گود افتاده بود! موهام وز وز شده بود و

ادامه مطلب ...