رمان عشق با چاشنی خطر پارت 108
اشکی:قول بده…..خیلوخب برمیگردیم..فعلا اشکی تلفن رو قطع کرد که دستم رو گذاشتم روی دستش و سریع گفتم _الان چیکار کنیم هان؟ اگه مجبورمون کنه طلاق بگیریم چی؟ اشکی:قول داد که دیگه در این مورد حرفی نزنه _اگه زد زیر قولش چی؟ اشکی:نمیزنه ولی اگه زد زیر قولش برمیگردیم همین جا خوبه؟ نفس راحتی کشیدم و سرم رو تکون دادم