26 بهمن 1401 - رمان دونی

روز: 26 بهمن 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

ادامه مطلب ...

“خدمتکار عمارت درد” پارت 69

    فرهاد: پسرخاله بیا جلو فقط 5 دقیقه وقت داری با خواهرت خدافزی کنی   میخواستم برم سمتش که فرهاد دستمو کشید   + وایسا عزیزم کجا بایر اول پسرخاله رو بگردن   فرهاد یکی از نوچه هاشو فرستاد تا ماهان بگردن با خودش چیزی نیورده باشه   بعد گشتن ماهان چیزی پیدا نکردن   + ولم کن فرهاد

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 12

    صدایم از بغض لرزید و هجاها نصفه نیمه از هنجره ام بیرون آمدند، سرم را بالا انداختم:   -نه، خوب نیستی، از صورتت معلومه درد داری.   بدون گرفتن نگاهش زبانش را تر کرد، با قلبی مالامال از غصه سر روس سینه اش گذاشتم:   -ببخشید قباد، تقصیر من بود افتادن و درد کشیدنت، نباید توی این شرایط

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 2

      با خودش حرف می‌زد؛ «چه خبره این‌جا… این‌و کم داشتم!»   در عقب بنز سیاه‌رنگ باز شد و‌من سعی می‌کردم ببینم چه کسی از آن ماشین قدیمی و لوکس پیاده می‌شود که…   رو به من کرد.   _ برو توی اون اتاق…   با دست به یک در اشاره کرد و با دیدن تعلل و گیجی

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 19

    بعد از آن شب و رفتنِ محمد از خانه‌اش دیگر او را ندیده بود، نه خبری و نه اثری!   و حال انگار محمد تنها کور سوی امیدی بود که می‌توانست برای نجات زندگیِ رو به ویران شده‌اش از او کمک بگیرد!   هیکل اوار شده‌اش را از روی زمین بلند کرد و بعد از برداشتن گوشی نوکیای

ادامه مطلب ...

” خدمتکار عمارت درد” پارت 68

    “مارال”   خیلی سردم بود این گولاخا هیچی بهم ندادن   + من تشنمه یکم آب میخوام   هیچ توجهی نمیکردن بهم انگار وجود ندارم   + های باشماهام مگه کَرین   بازم جواب نداد گوشی یکیشون زنگ خورد رفت بیرون حرف زد میمیرد اینجا جواب میداد   دست و پام دیگه بی حس شده بودن نمیتونستم تکون

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون پارت ۴۷

    بی صدا دنبالش حرکت میکردم که یهو وایستاد… _ یکم جلو تر بری میرسی فقط… من نیام چون اگر منو ببینه که تو رو آوردم اینجا ممکنه عصبانی بشه…. با کمی معطلی سرمو به نشونه ی باشه تکون میدم که فورا از اونجا دور میشه ، خودمم تو شوک بودم که چطوری همچین جوابیو دادم ، نمی‌فهمیدم چه

ادامه مطلب ...

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 140

    ×××     جاوید*   صدای باز شدن در اتاق و پخش شدن نور باعث شد چشمام‌ و باز کنم و نگاهم و به ژیلا که با لباس تمام پولکش وارد اتاق شد بدم چشمای بازم و که دید گفت: _نمی‌خوای بیای تو جمع تا یک ساعت دیگه کمتر سال تحویل ها   _سرم واقعا درد میکنه چشمام

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 164

        ـ مثلاً دارم ازت تعریف می کنم .       ـ تو می دونی تا الان هیچ دختری جرات نداشته که بخواد به من زیاد نزدیک بشه ؟! ……… دیگه چه برسه به اینکه بخواد با من شوخی کنه یا بدتر از اون ……… مشت بزنه .       گندم اینبار خنده جان دار

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 261

        – ذهنم و منحرف کن.. نذار فکر کنم به اتفاقات امشب.. از هر راهی که می تونی.. کمکم کنن که.. فکرم دیگه درگیرش نشه.. تازه داشت دوزاریم می افتاد.. درین.. برای اولین بار بعد از شروع شدن رابطه جنسیمون.. خودش داشت تمایل به این کار نشون می داد.. ولی هنوز روش انقدری باز نشده بود که

ادامه مطلب ...
رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 23

– نه… ارزش نداره گریه کنم… حتی بغض کنم… زندگی‌مو می‌کنم مثل همه‌ی این سالا‌… بلاخره یه رستوران پیدا می‌کنم کار می‌کنم… – تینا بعد دوستی با این زن من شد… اونقد نامرد بود که این عکسو خودش واسم فرستاد! که مثلا بگه من زن دست دو گرفتم! پوزخندی زد و ادامه داد: – البته… کاش به حرفش گوش می‌دادم…

ادامه مطلب ...