رمان حورا پارت 15
جلو آمد و مقابلم ایستاد. برای دیدنش سر بلند کردم. از من بلند تر و هیکلی تر بود. در چشمهایم عمیق زل زد و گفت: – شوهرت مال من بود حورا خانم. تو قاپشو دزدیدی، من و قباد سالها عاشق هم بودیم. نمیدونم تو چیکار کردی که تورو گرفت ولی این رو بدون که جایی اینجا