14 فروردین 1402 - رمان دونی

روز: 14 فروردین 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 33

    خیره به بخار چای، انگشتانم را در هم چلاندم و آب دهانم را بلعیدم.   چقدر نفس کشیدن در این خانه سخت بود.   _ نمیخوای بگی دلت تنگ شده یا اومدی سر بزنی که، هوم؟!   با شنیدن صدای منحوسش، نفس کشیدن سخت تر هم شد. اما من پی همه چیز را به تنم مالیده بودم و

ادامه مطلب ...
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 165

  ارسلان چپ چپ نگاهش کرد که یاسمین خندید و سرش را چرخاند. چشمش دوباره به همان مارمولک سبز خورد و پلک هایش پرید. _وای… حواس ارسلان جمع شد و یاسمین به همان سمت اشاره کرد: _اون کثافت چرا هنوز نرفته ارسلان؟ ارسلان ابروهایش را بالا داد و خنده اش گرفت. سکوتش باعث شد یاسمین عصبانیتش را با نفس عمیقی

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 184

        گندم با مکث نگاه از او گرفت و به سمتش راه افتاد و خودش را برای این پافشاری برای گرفتن جواب لعنت کرد که چرا آنقدر به یزدان فشار آورده که یزدان بخواهد چنین مسئله ای را برای او بشکافت و باز نماید .       ـ بریم .       همراه با یزدان

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 282

        الآن باید بشیم و یه فکر درست حسابی تر برای این وضعیت کنم.. تا این آدم ها که همچین حرف هایی رو پشت سرم به زبون میارن.. فکر نکنن از این به بعد هرجا کم آوردن می تونن از من سوءاستفاده کنن.. مگه این که بخوام تمام و کمال تبدیل بشم به عروسک خیمه شب بازیشون..

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 179

    ×××     آوا* در اتاقش و آروم باز کردم و با دیدن چهره ی خوابش رو تخت پوفی کشیدم وارد اتاقش شدم و در و بستم و کلافه غر زدم _بعد به من میگه چرا این قدر می‌خوابی خودش و نمیگه که   روی تختش نشستم و نگاهم به چشمای خوابش دادم که از این زاویه به

ادامه مطلب ...
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 164

    _گفته بودم در هر شرایطی نگاهت فقط به منه… نگفته بودم؟ یاسمین آنقدر تنش را عقب کشید که یک لحظه حس کرد سقوطی به مراتب محکم تر از لحن او را تجربه میکند که دست ارسلان نشست روی گودی کمرش و سفت نگهش داشت.     یاسمین فارغ شده از هراسی که بند بند وجودش را لرزانده بود،

ادامه مطلب ...