رمان آووکادو پارت 22
حرفهایش را میشنوم، اما نمیفهمم. انگار به یک زبان ناشناخته صحبت میکند… تنها صدای آن شبش را میشنوم و ماهیچهی رانم بین دست پر قدرتش فشرده میشود… – لال شدی چرا؟! به طور وحشتناکی آرام است… به طور ترسناکی با آرامش حرف میزند و نفسهایش اما شبیه خرناس گرگی زخمی است. – خ… خواهش…