رمان آوای نیاز تو پارت 182 - رمان دونی

 

 

_نمیدونم این سوال برای خودمم پیش اومده شاید چون من شبیه مادرمم و جاوید شبیه پدرم ولی در اصل جواب این سوالو نمیدونم!

 

هیچی نگفتم که این سری اون سکوت و شکست

_هنوز به جاوید فکر میکنی یا حس داری بهش؟!

 

از سوال یهوییش جا خوردم و بعد مکثی صادقانه جواب دادم

_اگه بگم نه دروغ گفتم… هنوزم تو وجودم احساس خالی بودن میکنم از نبود حضورش اما این فکر کردنا یا به قول تو این حس داشتنا نسبت به جاوید نه تنها اشتباه بلکه گناه هم هست چون اون الان متاهل و از طرفی به قول خودش هیچ پلی بین من و اون دیگه باقی نمونده که برگردیم و از اول شروع کنیم!

 

سکوت شد که بعد مدتی صدای فرزان اومد

_نگام کن!

 

نگاهش کردم که خیره به چشمام مصمم لب زد

_هر وقت کامل فهمیدی نباید فکر و ذکرت سمت جاوید بره یا هر وقت این تصمیم و گرفتی که دیگه واقعا هیچی بین تو اون نیست اینو بهم نشون بده…

 

بُهت زده نگاهش میکردم که ادامه داد

_من به خاطر این که هنوز دلبسته جاویدی سمتت نمیام و نخواهمم اومد ولی اگه تو سمتم بیای…

 

ناباور خیره بودم بهش و حتی پلکم نمی‌تونستم بزنم که دستش و نوازش بار کنار صورتم و کشید و لب زد

_ دورت می‌گردم!

 

فقط نگاهش میکردم و نمی‌دونستم چه عکس العملی نشون بدم نسبت به حرفاش

فقط خودم و عقب کشیدم

_مَ…مَن بِ..برم دیگه!

 

هیچی نگفت و خیره نگاهم میکرد که از تخت پایین اومدم و با قدمای بلند خودم و از اتاقش بیرون انداختم!

 

 

×××

 

گل کَلم دیگه ای از ظرف ترشی عدالت خانم برداشتم و تو دهنم گذاشتم و همین طور که با ِِلذت مزه ترشش و مزه مزه میکردم ذهنم درگیر حرفای فرزان بود.

با حرف آخری که بهم زد فهموند تا تو نخوای هیچی بین من و تو شکل نمیگیره و این از طرفی خوب بود ولی از طرفیم این یعنی اون بهم حس پیدا کرده بود و منم…؟!

منم حس داشتم؟! پس جاوید چی؟! جاویدی که خودش گفت پلی دیگه برای برگشت نیست و واقعا هم نبود… دیگه هیچ راهی نزاشته بودیم برای شروعی دوباره اما فکرش مگه پاک میشد از ذهنم یا یادش از قلبم؟!

شاید به فرزانم حس داشتم ولی اون حس عشق نبود

شاید حسی که بینمون شکل گرفته بود از سر تنهاییامون و نیازامون بود و بس!

فکرم درگیر بود بین دوراهی خواستن نخواستن مونده بودم و از طرفی فکر و ذکر و یاد و حتی نگاه جاوید از خاطرم نمی‌رفت

تو افکارم غرق بودم که یک باره ظرف ترشی از دستم کشیده شد و ترسیده تو جام پریدم.

نگاهم و به عدالت خانم دادم و گفتم:

_وای عدالت خانم… ترسیدم!

 

چشمی نازک کرد

_والا من ضعف کردم تو این جوری ترشی میخوری… یه شیشه ترشی و یه روزه خالی کردی دختر… زخم معده میگیری.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی

  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه بیت
دانلود رمان شاه بیت به صورت pdf کامل از عادله حسینی

    خلاصه رمان شاه بیت :   شاه بیت داستان غزلیه که در یک خانواده ی پرجمعیت و سنتی زندگی میکنه خانواده ای که پر از حس خوب و حس حمایتن غزل روانشناسی خونده ولی مدت هاست تو زندگی با همسرش به مشکل خورده ، مشکلی که قابل حله غزل هم سعی میکنه این موضوع رو بدون فهمیدن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
1 سال قبل

امروز پارت نمی‌ذاری؟؟

معین
معین
1 سال قبل

جاوید با ژیلا رابطه داشت قبلا ؟

شوگا
شوگا
1 سال قبل

مگه آوا با جاوید رابطه داشته که حامله باشه ازش؟؟

Prm
Prm
پاسخ به  شوگا
1 سال قبل

اره

علوی
علوی
پاسخ به  شوگا
1 سال قبل

زن و شوهر بودن‌ها!

معین
معین
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

طلاق گرفتن بعد؟

Shaghayegh
Shaghayegh
1 سال قبل

لعنتی این دیگه چه کوفتی بود من خوندم چرا همچین میکنین تورو خدا آوا حامله نباشهههه تازه ماجرا داشت بهتر میشددد

.........
.........
1 سال قبل

وای نه بیچاره فرزان من نمیخوام اوا دوباره بره با جاوید🥲🥲🥲🥲🥲جاوید ادم خودخواهیه به درد اوا نمیخوره

نوشین
نوشین
پاسخ به  .........
1 سال قبل

ب نظرم خود فرزان پیشنهاد میده ک بچه رو با هم بزرگ کنن و سمت جاوید نره
و بچه ها شب مهمونی جاوید با ژیلا خوابید؟

Deniz
Deniz
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

آره

علوی
علوی
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

جاوید هم خره و نمی‌فهمه.
چیزی هم به عنوان عِدِه نداریم که بین طلاق یک زن از شوهرش تا ازدواج بعدی باید سه ماه و 10 روز فاصله باشه که بچه بین بابا و شوهر مادرش سرگردان نباشه

zara
zara
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

نه نخوابید باهاش

Sogol
Sogol
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

نه
فقط الکی گف که آوا حسادت کنه

Zar
Zar
1 سال قبل

جدی حاملس؟

ف.....ه
ف.....ه
1 سال قبل

حامله اس🤣
بیچاره فرزان

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  ف.....ه
1 سال قبل

آره دلم براش سوخت

هعییی
هعییی
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

اره گناه داره تازه فرزان ادم بهتریه تا جاوید مگه جاوید جز خودخواهی و خود بزرگبینی چی داره که اوا دوسش داره تازه دروغگو هم هست….

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط هعییی
✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  هعییی
1 سال قبل

ببین ما ادما همیشه سمت اونی میریم ک نسبت بهمون بی توجهه:)

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x