رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 203
-حالم خوبه… اصلا قبول ندارد و میگوید: -سونیا اصلا ارزش نداره که حتی فکرتو مشغول کنه… اگه بهادر همه چیو بهت گفته، پس خودت میدونی که… میان حرفش سرم را چندبار بالا و پایین میکنم: -میخوام تنها باشم آبتین… 1050#پست هیچی نمیتواند بگوید و من قدرشناسانه نگاه به چشمهای عصبی و نگرانش میکنم: -مرسی که به فکرمی…